پیشواز سیوچهارمین جشنواره تئاتر فجر
تحویل سال تئاتر
ارمغان بهداروند
مسئله این بود که امسال، «سال تئاتر» بود، سالی که باید رنگ و شکلی دیگر میداشت. سال تئاتر بود اما باید همه چیز گویای این سال میشد. اسب تقویم، چهار نعل میتاخت و جرس کاروان «تئاتر فجر» روز به روز نزدیکتر شنیده میشد. مسئله این بود که امسال «سال تئاتر» بود و باید بیشتر از آنکه از سقف و در و دیوار و نور و صندلی نگران باشیم، نگران تئاتر باشیم و این که تئاتریها شوق تولید و اجرای آثاری را داشته باشند که در خاطرهی صندلینشینهای مشتاق تئاتر که عابران مهربان سالنهای کوچک و بزرگ تئاتر هستند، باقی بماند. مسئله این بود که امسال، «سال تئاتر» بود و باید با سلامی صمیمانه به همهی تئاتریها، درهی عمیق نبودنشان را یادآوری میکردیم. نباید تئاتر به نبودن و ندیدن کسی اندوهگین میشد که همهی این سالها به شنیدن نامهای نازنینی گفته بودیم: «غایب» و غمگین شده بودیم. مسئله این بود که امسال، «سال تئاتر» بود و باید ضرورت این کهنالگوی آدمیزادی که عصای بیمنت جامعه بوده است، بیشتر از همیشه برای اهالی سیاست و کیاست بازتعریف میشد. نوشتیم که بیایید و آمدند و حالا خوشحالیم که چند صندلی از هر تئاتر باید به نام آنها منتظر بماند. بیایند که از چشم هنر، خودشان و دیگران را در تئاتر مطالعه کنند. مسئله این بود که امسال، «سال تئاتر» بود. قرار نبود تهران، به تنهایی به تماشای فجر بنشیند. چهارسوی تئاتر کشور میزبان فجر شد و مشعل این رویداد ارجمند به شعلهی کوشش استانهای دور و نزدیک روشن شد. مسئله این بود که امسال، «سال تئاتر» بود و آرزوی دوری نبود که هر روزنامه و رسانه بیتکرار کلمهی تئاتر منتشر نشود. بیعکسی از اجرای نمایشی بالا نیاید و حالا هر روزنامه و رسانه، کلمه که نه، ستونی برای تئاتر در خویش دارد. غنیمت دیگر امسال، حضور پر رنگ و با اشتیاق تماشاخانههایی است که رفاقتمندانه در این رقابت قدم گذاشتهاند. آمدهاند که بگویند فجر، فخر همه تئاتریهاست و چند متر مربع از این رویداد را سخاوتمندانه متعهد شدهاند. خوشحالیها آنقدر هست که اگر کمی هم نگران نبایدها و نشدهها باشیم به جایی بر نمیخورد.
امسال سال تئاتر بود. سفرهی تحویل تئاتر اما به تاخیر در جشنواره فجر سیوچهارم پهن شده است. وقت زیادی باقی نمانده است. بنشینیم و شادمان از پس اتفاقهای خوبی که این روزها روی داده است، به زمزمهی بزرگانی که در صدر این سفره قرآن به دست نشستهاند گوش دهیم که:
یا مقلب القلوب و الابصار
یا محول الحول و الاحوال
یا مدبر اللیل و النهار
حول حالنا الی احسن الحال