در حال بارگذاری ...
نقد نمایش "روزهای بی باران"

بازیگری تنها اعتماد به نفس نیست...

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.

عرفان پهلوانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)

(امتیاز منتقد به نمایش *)

درآمد

نمایش "روزهای بی­ باران" به نویسندگی و کارگردانی "امین بهروزی" نمایشی بود که در سومین روز از سی­ وچهارمین جشنواره­ تئاتر فجر در تالار چهارسو مجموعه­ تئاتر شهر به اجرا درآمد. در بیشتر کتاب­ ها و کلاس ­هایی که پیرامون هنر دوست­ داشتنی تئاتر نوشته و برگزار می­شوند بر اصل­ها و قاعده­ هایی تاکید می­شود. این اصل­ها و قاعده های تکنیکی تقریبا در بیشتر ایسم­ها، سبک­ ها، گونه­ ها یا ژانرها ثابت هستند. شاید بد نباشد تا به بهانه­ اجرای نمایش "روزهای بی­ باران" شماری از این پرشمار اصل­ ها و قاعده­ های تکنیکی را بررسی کنیم و نسبت و کاربرد آن­ها را در اجرای این نمایش بسنجیم.

رابطه چرا-چون

آورده­ اند که در نوشتن و پرداخت داستان و همچنین نمایشنامه و فیلمنامه، بهتر است میان رویدادها رابطه­ چرا-چونی یا علت و معلولی برقرار باشد و رخدادها نه در پی هم و با چیدمانی برخاسته از پسند و سلیقه­ شخصی و تحمیلی صاحب اثر، بلکه به علت هم بیایند. هر رویداد معلول و به علت رخداد پیشین باشد و از آغاز تا پایان، این رابطه دومینووار میان ماجراها وجود داشته باشد. برای نمونه، این اصل علمی هنر در کتاب "شیوه­ ی فنی نمایشنامه­ خوانی..." نوشته­ ی "دیوید بال" به خوبی بیان و بررسی شده است. اما به نظر می ­رسد میان ماجراها و رویدادهای نمایشنامه­ "روزهای بی­ باران" رابطه­ چرا-چونی (علت و معلولی)، چندان وجود ندارد و به دیگر بیان بسیار کمرنگ است و بیشتر رخدادهای نمایشنامه­ این نمایش به پسند و تحمیل نویسنده، که کارگردان این نمایش هم هست، در پی هم چیده شده­ اند. پیشنهاد می­ کنم که نویسنده­ گرامی با رعایت اصل یاد شده بار و بارهایی دیگر این نمایش را بازنویسی کند.

نکته­ بسیار مهم دیگر در هنر نمایش و نمایشنامه ­نویسی توجه به "اقتصاد کاراکتر" است. بر پایه­ تکنیک حذف هر چیزی که لازم و ضروری نیست را می­توان و شاید بتوان گفت می­ بایست از اثر هنری حذف کرد. به نظر می­رسد که با حذف کاراکتری که ایفای نقش آن را "سوگل خلیق" برعهده داشت، هرگز داستان و نمایشنامه­ این اثر آسیبی نخواهد دید.

گفت­ وگوی دراماتیک

"حرف زدن"، "بحث کردن"، "کل­ کل کردن" و... گونه­ هایی از پیوند گفتاری و واژگانی (ارتباط کلامی) هستند، اما هیچ کدام گفت ­وگوی دراماتیک به شمار نمی آیند. به دیگر بیان هر گونه پیوند واژگانی (ارتباط کلامی) بر روی صحنه، گفت­ وگویی دراماتیک نیست. گفت­ وگوی دراماتیک می ­بایست پیش­برنده باشد، ایجاد درگیری کند، موجز و از بار دانشی و عاطفی ویژه­ای برخوردار باشد. بیشتر گفت­ وگوها (دیالوگ­ها)ی این نمایش از این ویژگی­ها برخوردار نبودند. 

بیان دیداری (تصویری)

آن چه مسلم است این است که هنر تئاتر، هنری است که در مرحله­ نخست برای دیدن است و نه شنیدن! نمایش ­هایی که بار شنیداری بسیار و بار دیداری اندک دارند را در اصطلاح رایج اما نه چندان درست، رادیویی می­خوانند. نمایش "روزهای بی ­باران" از بار و بیان دیداری گیرا و درخور درنگی برخوردار نبود و در بیشتر لحظه ­ها و صحنه­ های این نمایش چندان چیزی برای دیدن وجود نداشت. میزانسن­های این نمایش از بار دراماتیک مناسبی برخوردار نبودند. نورها و روشنایی­ های این نمایش هم به آفرینش تصویرهای زیبا و گیرا کمکی نمی­ کردند و تنها کاربردشان روشن کردن صحنه­ نمایش بود. طراحی صحنه نیز فضاساز، کاربردی و دارای زیبایی­ شناسی درخور درنگی نبود و به دیگر بیان کارکردی دراماتیک نداشت. زمان و مکان رخدادهای این نمایش تنها از پس واژگان و گفت ­وشنودهای این نمایش هویت می ­یافتند و طراحی، نور طراحی صحنه، میزانسن­ها و بازی بازیگران این نمایش در معرفی باورپذیر و تاثیرگزار زمان و مکان ماجراها نقشی نداشتند. واژگان و جمله­ های این نمایش دیداری نشدند و به تصویر در نیامدند و بیشتر شوخی­ های این نمایش نیز پا را از شوخی­ های کلامی فراتر نگذاشتند. شماری دیگر از شوخی ­های این نمایش نیز شوخی ­هایی آشنا بودند که آن­ها را در کوچه و بازار و مترو و اتوبوس و... بارها و بارها شاید بسیار بانمک تر و بامزه ­تر شنیده­ایم. این در حالی است که "تکنیک­های ایجاد خنده (کمدی) در هنرهای دراماتیک" بحثی علمی، گسترده و پردامنه است.  

گزینش رسانه (مدیوم)

ناگفته پیداست که لزوم تناسب میان ظرف و مظروف مهم است. هر رسانه­ هنری، درخور و شایسته برای بازنمود هر پدیده­ای نیست. آورده­ اند که با پیدایش دوربین عکاسی، مساله­ هنر نقاشی و نقاشان دیگر کشیدن یک چیز کاملا شبیه خودش نبود، زیرا دوربین عکاسی این کار را بسیار بهتر انجام می­داد. در عوض هنر نقاشی توانش­ها و ظرفیت­هایی را یافت که شاید از عهده­ هنر عکاسی برنیاید. با پیدایش دستگاه سینماتوگراف نیز هنر تئاتر توانایی­ ها و قابلیت­ هایی را یافت که شاید از عهده­ هنر سینما بیرون باشد. نکته و پرسش این جاست که چرا باید داستان نمایش "روزهای بی­ باران" آن هم با این ساختار و ریختار در رسانه­ تئاتر آفریده و بازنموده شود در حالی که این داستان را، تاکید می­کنم با این ساختار و ریختار، می­توان بسیار زیباتر، بهتر و تاثیرگزارتر در رسانه­ سینما بازنمایی کرد. که اگر چنین شود به آسانی می­توان صحنه­ های روایت این نمایش را حذف کرد. روایت­ هایی که از بار دراماتیک چندانی برخوردار نبودند و بدتر از این، آن که توسط "سجاد افشاریان" بسیار بد اجرا می­شدند.

بازیگری تنها اعتماد به نفس نیست!

گر چه اعتماد به نفس یکی از مهم­ترین و کارآمدترین نیازها و ابزارهای هنرهای اجرایی است، اما کافی نیست. بازیگری را شاید بتوان در واکنش و پاسخ درست و به اندازه، به محرک­های درونی و بیرونی هر کاراکتر خلاصه کرد. این در واقع همان کاری است که هر انسان در هر آن انجام می­دهد و شاید از این روی بتوان هنر بازیگری را اومانیستی ­ترین گونه­ هنر دانست. انجام این مهم و تبدیل آن به هنر بازیگری نیازمند ابزاری است که این ابزار را بدن، بیان و پرورش حس و عاطفه و... دانسته­ اند. به نظر می­رسد که بازیگران این نمایش چندان از این ابزار برخوردار نیستند و اگر هم هستند دست کم می­توان گفت که در این اجرا، از ابزار بازیگری خود به خوبی بهره نگرفتند. رفتارها و حرکت­های بازیگران این نمایش در بسیاری از صحنه ­ها و لحظه­ ها متناسب با بار دانشی و عاطفی آن صحنه­ ها و لحظه­ ها نبود. بازیگران این نمایش از چهره (میمیک) خود خوب و دارای زیبایی­ شناسی هنر بازیگری بهره نمی­ گرفتند. از دیگرسو شنیدن صدا و واژگان و جمله­ های بازیگران گاهی دشوار می­شد. در بیشتر لحظه­ ها و صحنه­ ها بازی "سجاد افشاریان" با تصنع و تظاهری آزار دهنده همراه بود. گمان می­رود که بازیگران این نمایش در بیشتر لحظه­ ها و صحنه ­ها به جای حفظ موقعیت، تنها تلاش خویش را به حفظ دیالوگ­ها به کار بسته بودند. شخصیت ­پردازی ضعیف و روساختی کاراکترهای این نمایش نیز بستر مناسبی را برای بازیگران فراهم نیاورده بود.

 




نظرات کاربران