در حال بارگذاری ...

نقد نمایش " خانه‌ای در آسیا"، نوشته " سورانو-پالاسیوس-دوردال " به کارگردانی " آگروپاسیون سنور سرانو"
اسپانیا "رویای امریکایی" زیر علامتِ سوال؟!

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.

*مهرداد رایانی مخصوص (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)

توضیحات داده شده قبل از اجرای نمایش: "جِرونیمو در خانه‌ای واقع در پاکستان مخفی شده است. اشاره می‌شود که خانه‌های زیادی در سرتاسر منطقه‌ نظامی کارولینای شمالی مانند این خانه وجود دارند. همانندِ این خانه در اُردن وجود دارد. بزرگترین تعقیب برای یافتنِ جنایتکاران جهان آغاز می‌شود و... "

کار گروهِ نمایش "خانه‌ای در آسیا" که توسط یکی از کمپانی‌های معتبر و بنامِ اسپانیا (سنور سِرانو) در ایران و در زمانِ جشنواره‌ تئاتر فجر حضور یافته، مبتنی بر یکی از شیوه‌های رایجِ معاصرِ تئاتر دنیا، مفهومی منطبق بر چالش‌ها و تفسیرهای سیاسی دنیای امروز را دستاویز قرار داده است. اجرای نمایش "خانه‌ای در آسیا" در سی و چهارمین جشنواره‌ بین‌المللی تئاتر فجر چند نکته‌ مهم و چالش برانگیز را برایمان روشن می‌کند:

  1. عرضه‌ اثرِ مذکور بر شیوه‌های مرسوم تئاتر و حتی شیوه‌های متداول اجرایی Performance استوار نیست. همواره در هنر تئاتر و یا هنرهای اجرایی با پدیده‌ای مواجه‌ایم که بازیگران و یا اجراکنندگان در آن نقش مهم و حیاتی دارند. حقیقت این است که در نمایش "خانه‌ای در آسیا" نه اجراگر و نه بازیگر به آن مفهومِ رایج دیده نمی‌شوند و یا حداقل کاربری‌های اجرایی بازیگران و یا اجراکنندگان تحقق پیدا نمی‌کند. تو گویی با شماری از گردانندگان صحنه مواجه هستیم که حاصلِ کارشان دیدنی و نمایشی است. همواره در هنر تئاتر و اجرا با شماری بازیگر و اجراگر مواجه بوده‌ایم که در وهله‌ نخست خود را به نمایش می‌گذاشتند. اما در این اثر، تلاشِ شماری از تلاشگرانِ صحنه را شاهدیم که سعی در نمایشِ مجموعه‌ای از اتفاقات را دارند.

مرزهای ویدیو آرت، تئاتر، نمایش، هنر اجرا و... در این اثر در هم ریخته می‌شود و این درهم ریختگی یک حُسن و خلاقیتِ صرف را نشان می‌دهد. این اثر که به سختی می‌توان آن را در طبقه‌بندی خاصی قرار داد، ثابت می‌کند که گستره‌ هنرِ اجرا بسیار وسیع‌تر از آن است که فقط به بازیگر برای شکل گرفتنش بیندیشیم. بازیگر در این اجرا با آن تعاریفِ کلاسیک، جایگاهی ندارد و حقیقت با اثری بدونِ بازیگر مواجه هستیم. گاه اثر به سمتِ یک فیلم مستند پیش می‌رود، گاه در حدِّ یک بیانیه‌ سیاسی و گاه در حد یک تفریح نمایشی و بازی‌های کامپیوتری! سیلان اجرایی و تطور در به کارگیری عناصر دیداری و اجرایی، باعث می‌شود تا مرزهای هنر تئاتر و اجرا در نوردیده شود و به یک تعریف جدید نایل می‌شویم که می‌توان آن را "میکرو تئاتر" نامید.

  1. رویکردِ "خانه‌ای در آسیا" کاملا سیاسی و منطبق بر اتفاقات و حوادثی است که جهان غرب و شرق را در مواجهه قرار داده است. شاید اثر از این منظر به یک بیانیه‌ سیاسی شباهت یابد. اما آنقدر وجهه خلاقیت‌زایش بالا و منحصر به فرد است که نمی‌توان آن را یک تفسیر و یا شعار سیاسی خواند. این اجرا مدام زمزمه‌ای را سر می‌دهد که: "آبراهام لینکلن" رییس جمهور اسبقِ امریکا، همان کاری را با سرخپوست‌ها کرد که پیشتر "جرج بوش" و امروز "باراک اوباما" با برخی از کشورهای آسیایی انجام می‌دهد. "آبراهام لینکلن" برای نابودی سرخپوستان و تصرفِ اموال و زمین‌های آنان چه کرد؟ چه نقشه و توجیهی Justification را خلق کرد؟ این اثر به ما می‌گوید که بازهم همان اهداف پی‌گیری می‌شوند؛ اما با زبان و ابزار دیگر و متناسب با شرایطِ مدرنِ امروزی! باری امروز "خانه‌ای در آسیا" بر پا می‌شود تا همان اهداف پی‌گیری شوند. خانه‌ای خود ساخته و هدایت شده. خانه‌ای که یک بار دیگر ماهیتِ تئوری و بحث‌های "اروین کافمن" را بازنمایی می‌کند. کافمن برای هر انسان، ماسک‌هایی را پیش بینی می‌کند که بنابر ضرورت و موقعیت‌های اجتماعیِ متفاوت، یکی از آن‌ها را در مواجهه با دیگران به کار می‌گیرد. همین تئوری، منشایی می‌شود تا بحث‌هایی درباره‌ واقعیت و حقیقتِ پدیده‌های اجتماعی و اتفاقات و "هست"‌های اجتماعی شکل یابد و همواره اصل و بَدَل مورد شک و تردید قرار گیرد و از همین منظر، رویکردِ نئوافلاطونی بازنمایی می‌شود. موضع‌گیری موجود در اجرای "خانه‌ای در آسیا" ما را به این شک می‌اندازد که واقعیت چیست؟ آیا "اسامه بن لادن" ساخته و پرداخته‌ آمریکاست؟ حقیقت چیست؟ آیا واقعیتی که آمریکا برای انجامش توجیه‌های بسیاری را انجام می‌دهد، مبتنی بر حقیقتِ دیگری است؟ اجرای "خانه‌ای در آسیا" به شدت و به صراحت اعلام می‌کند که موضوعِ "اسامه بن لادن" و "برج‌های دو قلو" و تمامِ هدایت‌های رسانه‌ایِ مرتبط با آن، مبتنی بر یک برنامه‌ از پیش ساخته است. این همان چیزی است که امروزه در مباحثِ تئوریک تئاتر به "تئاتر سوم" شُهره است: همه در حالِ نمایش دادن هستیم و برای پیشبردِ اهدافمان (اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... و سیاسی) حقیقت‌هایی را پنهان و واقعیت‌هایی را متناسب با شرایطِ خودمان و اهدافمان می‌سازیم. بازنمایی خود متناسب با شرایط! طرح‌ریزی و نقشه‌کشی درباره‌ استراتژی خود در رسیدن به خواست‌هایمان! "تئاتر سوم" بر تمامی اجزای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی سیطره دارد. دنیایی که فرد، کوچکترین عضو آن است که به خانواده، گروه‌های متعدد اجتماعی و... ختم می‌شود. نظریه و رویکردِ اجتماعیِ "اروین کافمن" بازگو کننده‌ یک واقعیت تلخ است: آدمی چهره و مقصودِ حقیقی خود را نشان نمی‌دهد، بلکه بر اساسِ خواست و منفعتش، سیمایی دگرگونه را بازسازی می‌کند. اجرای "خانه‌ای در آسیا" با همین منظر و با کُدی معطوف به "جرمینو" بر همین نکته تاکید دارد:  جرومینو در سال ۱۸۸۶ پس از سال ها مبارزه دستگیر شد و پس از ۲۳ سال زندگی در اسارت در یک پایگاه نظامی در اوکلوهما در اثر ابتلا به سل درگذشت. آمریکا برای نابودی او و سایر سرخپوستان چه کرد؟ نقشه چه بود؟ آیا این داستان دوباره در حالِ تکرار است؟ آیا موضع‌گیری هنرمندانِ اجرای "خانه‌ای در آسیا" یک تفسیر است و یا یک حقیقت؟
  2. سومین نکته‌ قابل تامل در اجرای "خانه‌ای در آسیا" سیطره‌ کاملِ تکنولوژی بر اجراست. گردانندگان صحنه با ابزارهای مختلفت همچون نور، صدا، دوربین فیلمبرداری، بازپخش تصاویر، ترکیب تصاویر گذشته و حال، بهره‌برداری از وسایل جزیی، قطعاتِ کوچک، تعریفِ جدید از دکور و... تلاش می‌کنند تا حقیقتِ دنیای مجازی را تصویر کنند. گروهِ اجراکنندگان، ضمن آنکه به لحاظِ تکنیکی، قدرت وتوانایی این ابزار را به رخ می‌کشند، نشان می‌دهند که چگونه می‌توان از ابزارهای مختلف در راستای عینی کردنِ برخی از اتفاقاتِ نمایشی بهره برد و از این رهگذر است که یک ارتباطِ تماتیک و معنایی نیز در اثرِ مجاورت مدیا و تکنولوژی شکل می‌گیرد. دقیقا همین نکته نشان می‌دهد که چگونه فرم و محتوا با هم همراه و لازم و ملزوم یکدیگرند.

اجرای "خانه‌ای در آسیا" نقطه عطفی برای معرفی و تبیینِ یکی از شیوه‌های اجرایی و نیز تعاملِ شکل و محتواست. همچنین این اثر نشان می‌دهد که اهمیتِ محتوا در دنیای مدرن و پست مدرن هنوز کم نشده است. شاید وضوح و چالش برانگیز بودنِ کشفِ حقیقت، مساله‌ اصلی باشد. مساله‌ای که همواره از ازل با انسان همراه بوده و امروزه رنگ دیگری به خود گرفته است. اما این اجرا نامعتبر بودن را جایگزین معتبر بودن نمی‌کند و بر هیجانات و کذب‌هایِ صحنه‌ای جذاب برای جذبِ مخاطب صحه نمی‌گذارد. این اجرا، یک تعریف دیگر از "رویای آمریکایی" ارایه می‌دهد. تعریفی که تصوراتِ ما را بر هم می‌ریزد و پرده از امکان‌های دیگر بر می‌دارد. امکان‌هایی که بنیان‌های دموکراتیک را به چالش می‌خواند. چالشی که ظاهر و پوسته‌ دموکراسی غرب و اروپا و آمریکا را زیر سوال می‌برد.

* دکترای مطالعات تئاتر با گرایش کارگردانی از دانشگاه منچستر، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی – واحد تهران مرکز و عضو کانون ملی منتقدان تئاتر جمهوری اسلامی ایران




نظرات کاربران