در حال بارگذاری ...
...

بازی قدرت و نمایش/ نگاهی به نمایش «هزار شلاق» نوشتۀ ناصر حبیبیان و کار احسان ملکی

بازی قدرت و نمایش/ نگاهی به نمایش «هزار شلاق» نوشتۀ ناصر حبیبیان و کار احسان ملکی

نمایش «هزار شلاق» به نویسندگی ناصر حبیبیان و کارگردانی احسان ملکی، با اتکا بر نمایش ایرانی، می‌خواهد قدرتی را که خودمدارانه به نابودی و ویرانی همه انجامیده است، به چالش بکشد.

رضا آشفته: «هزار شلاق» روایت تاریخ و نمایشی ایرانی است. قرار است که در بازی تاریخ و نمایش، شاهد اتفاقات بسیاری باشیم که ما را دچار دگرگونی‌های بزرگی خواهد کرد. چنانچه روال تاریخ چنین است که در 100 سال پیش، انقلاب مشروطه و 36 سال پیش، انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته است؛ این نمایش هم تاریخش با تحولات و دگرگونی‌های بسیار مواجه بوده است. این مواجهه دو سویه، دلالتی آشکار بر تلفیق این دو قضیه پر ابهت و اهمیت در همجواری همدیگر خواهد داشت.
«هزار شلاق» از عصر قاجار تا پایان قاجار و به تلویح تا پایان نظام پهلوی‌ها، ظلم‌ها و ستم‌های روا داشته بر این سرزمین را به روایت یک اسب نمایش می‌دهد.
«هزار شلاق» متکی بر نمایش ایرانی و علم و کتل عزا و سوگواره‌های مذهبی است. در اینجا قرار است که نگاه کمدی و تراژدی، ما را در این مسیر دراز، لبریز از کشتار و بدگمانی کند که بتوانیم چشم اندازی روشن به جایگاه معصومانه‌ای بیابیم که چون آرمان شهری ما را به آرامش بیشتر رهنمون خواهد کرد. یعنی تئا‌تر می‌تواند منطق روشنگرانه‌ای را در دل تاریخ بدواند که چشم اندازش بسیار خوشایند و شاید هم خوش خیالانه خواهد بود.
ناصر حبیبیان قلمی دارد که در اتکای به مستندات تاریخی، سمت و سوی درستی به خود می‌گیرد، اما انگار گاهی به ضرورت نوشتار و تخیل نیاز است که تحریفی هم در میان باشد که بشود این وضعیت نمایشی را سروسامان درستی داد. او می‌داند که فراز و نشیب‌های تاریخی در ایران ما بسیار بوده و برای آن‌که بتواند با منطقی قابل تامل این همه را به شکل موجز در کنار هم روایت کند، این چیدمان به زبان یک اسب، شاید شیرین‌تر و منطقی‌تر به نظر آید. بله؛ اسب حرفی نمی‌زند اما در جهان تخیل هر چیزی ممکن است، حتی راوی بودن یک اسب؛ اسبی که بسیاری توطئه‌ها را دیده و شاهد شکنجه‌ها و کشتار‌ها و آوارگی‌های زیادی بوده است.
این رویکرد انتقادی به مسائل اجتماعی در گذر تاریخ، همانا از ابتدای راه بسیار هموار‌تر نمایشنامه نویسی به دست حسن مقدم و با نوشتن جعفرخان از فرنگ آمده، مهیا شده است. ناصر حبیبیان هم همین رویکرد را در قلم و زبان و بیان نمایشی خود دارد. هر چند او تراژدی را به این مسیر پر از خشونت و خون و کشتار افزوده است. شاید این درنگ دوگانه نیز چون تلفیق درستی از حس شادابی و اندوه می‌تواند بیانگر حسی درست‌تر از وجود انسان در همین تاریخ لبریز از بلا و مصیبت وارد بر ما باشد. کسانی که در راس امور بوده‌اند، همواره ایران و ایرانیان را در اختیار گرفته و هیچ نفع عمومی‌ای در این تاریخ نداشته‌اند. این درنگی است که ما را آگاه می‌کند که بی‌ملاحظه نباید تاریخ را در مسیر درست‌تر قرار داد. 
اسب کرنگ شاهد اوج و حضیض رویدادهاست و در آن از توطئۀ کلان آغامحمدخان و کسب قدرت قاجاریان گفته می‌شود و حکومت لطفعلی‌خان قاجار، مبنایی است برای جا افتادن قدرت برای ایل قاجار. اما در اینجا قدرت به دنبال منافع شخصی شاهان تعریف پذیر است و هنوز جایگاهی برای ملت نمی‌توان تصور کرد. به همین دلیل ساده هم هست که همواره در میان خانواده شاهان، خون و خون ریزی برقرار بوده و اینکه از بیرون هم تهدیدهایی برای کسب قدرت بوده است. اما هیچگاه دلسوزانی برای ادارۀ مملکت در راس امور قرار نمی‌گرفتند؛ مگر صدارت امیرکبیر که یک استثناست اما او هم چون خلاف قاعده عمل کرده محکوم به فناست و در باغ فین کاشان رگ دستش زده و کشته می‌شود.
همچنین نظام مشروطه، خواه ناخواه که می‌خواهد مثل انگلستان شاهان را به حاشیه ببرد و قدرت اصلی در اختیار نمایندگان ملت در مجلس شورای ملی باشد، اما اینان هم در وعدۀ شاهی محمدعلی شاه قاجار به توپ بسته می‌شوند و این انقلاب هم به فنا می‌رود که این فنا نتیجه‌اش حکومت قلدرانه‌تری به نام پهلوی است. رضاخان پهلوی که وابسته‌تر است به انگلستان و بعد‌ها پسرش محمدرضا که وابسته‌تر است به آمریکا. در این آمد و شدهای تلخ تاریخی، گاهی باید کام‌مان شیرین باشد و اینجاست که حضور کمدی در کار محسوس‌تر خواهد شد که متاسفانه گاهی افراط در کمدی، مبنای شکل گرفتن هزلیات را فراهم می‌سازد که با کلیت اثر همخوانی ندارد.
همین هماهنگی بین بازی‌ها و صحنه بر زیبایی‌های اثر افزوده است و ما به نسبت، شاهد تقلای گروهی خواهیم بود که به ژرفای یک نمایش تاکید خواهند کرد. ما باید از این گذر به دنبال بیان بهتر اتفاقات برآییم. نمایش ابزاری است کارآمد که روح جمعی توده‌ها و ملت را برای استقرار وضعیت برابرانه و قدرت یافتن مردمان به اعتبار سالار شدن‌شان سمت و سو خواهد داد. نمایش «هزار شلاق» می‌خواهد با نمایش، تاریخ و قدرتی را که خودمدارانه به نابودی و ویرانی همه انجامیده است، به چالش بکشد.