نگاهی به اجرای «شاخص» از کشور فرانسه ، بخش مسابقه بین الملل
سرریز تَن
میثاق نعمت گرگانی
اجرای "شاخص" اثر گروه تئاتر "پیرامید" یکی از دو نمایش حاضر از کشور فرانسه در جشنوارهی فجر امسال است. اجرایی که روایتگر نقش و کارکرد کتاب در زندگی شخصیتهای آن است. روایتی به زبان بدن. در تقابل کتاب- این ظرف واژگان- که چه به عنوان دکور و چه وسایل صحنه حضور پررنگی در جایجای صحنه دارد با بدن و کالبد شخصیتها که پهنه و عامل تولید معنا در نمایش است، نوعی رندی و شیطنت نهفته است. مسئلهای که فراتر از یک ایده کلی استفاده مناسبی از آن در اجرا نشده است.
کالبد به عنوان نخستین و طبیعیترین ابزار انسان، پردهای است که بر آن، هویّتی مدام قابل دستکاری منعکس میشود. بدن در اجرا، ابزاری است برای حضور، لحظهای که هر آن میتوان تغییرش داد. ظاهری فرّار، انعطافپذیر که از تزئینی ساده گرفته تا تمامیت خودبسندهای به عنوان دکور، بنابر موقعیتهای مختلف نمایش جابجا میشود. موقعیتهایی که بنابر جهانشمولتر بودن ادبیات بدن، از این پتانسیل برخوردارند که کاراییه کلیدیتری نسبت به زبان و سنتهای شفاهی را دار باشند. ریخت حرکتی اجرا ولی بیشتر بر نوعی نشانهگذاری حرکتی تأکید میکند. در حقیقت نسبت و رابطه بدن و اجرا، چه بُعد فضایی-زمانی آن (قدرت اداها، شکل و طرح اجراها، ضرباهنگ)، چه بُعد کنشی آن (شکل رابطه با مخاطب، با اشیاء و سایر شخصیتها) و چه بٌعد زبانی آن (اداهایی که ترجمان مشخص ادبیات شفاهی هستند) بیشتر از آنکه به تخیّل، به پرسش، به رهایی بیانجامند و زاویه دید جدیدی را جستجو کند، و به تعبیری کلانتر بین دو ساحت نشانهشناختی و پدیدارشناختی رفت و آمد کند و این دو را به هم ترجمه کند، آنها را منفک و جدا میسازد. بخشهایی از اجرا، که با موسیقی همراه است، بیش از آنکه شاهد تئاتری فیزیکال باشیم، گسترهای از آکروبات و رقص را میبینیم، که رابطه مشخصی با مضمون ندارند، و بیش از آنکه رسوب محتوا در فرم باشد، پاساژهایی هستند برای سرریز انرژی روانتنی. در برشهایی که بدنها ماهیت داستانگوتری دارند نیز، قراردادهای امتحان پسدادهای را تکرار میکنند و عملاً رابطه شخصیتها منجر به یک کمدی اسلپ استیک با محوریت یک مبل (محلی برای مطالعه) و کتاب میگردد. پروسهای که در تمام طول نمایش بیآنکه سطح و یا عمق جدیدی بیابد، تکرار میگردد. اجرا به نظر درصدد است که با بازی کردن با تعارض کتاب، به عنوان پهنهی رسمیترین [و متعالیترین] شکل بیان، و بدن به عنوان بدویترین ساحت بیان، مجموعهای از موقعیتها و روابط را بیافریند. بده بستانِ ورق زدن کتاب و حرکات بدن بازیگران، و همچنین، کنشمند شدن خود کتاب تا آستانهای که حرکت دست شخصیتها را کنترل میکند در همین راستا شکل میگیرند. به عبارتی بدن و کتاب، هر یک گویا در تلاشاند افسار دیگری را در دست بگیرند، گاه موضوع مبارزهاند و گاه ابزار آن. ولی در عمل این تقابل و رابطه که قرار است ماشین پیشبرندهی نمایش باشد کمرمقتر از آن پرداخت شده است که بار نمایشی یک ساعته را به دوش بکشد و عملاً پس از یک ربع، دیگر نمایش چه از نظر بصری و چه تولید و انتقال انرژی و همچنین تولید معنا، پیشنهاد ویژهای در به کار بستن سیاست بدن ندارد.