در حال بارگذاری ...
نگاهی به اجرای «زمستان بود» نوشته و کار امین ابراهیمی از کوهدشت، بخش مسابقه مرور

متن خوانی یا اجرا؟

صادق رشیدی

نمایش زمستان بود، تجلی سازوکار زندگی یک خانواده کوهدشتی است که به تهران آمده‌اند و در این بین آنچه که روی صحنه دیده می‌شود موقعیت‌های مختلفی است که مسائل بینافردی، تنش‌های پیاپی و جایگاه اجتماعی این خانواده را نشان می‌دهد.

پیش از هر چیز، باید گفت احتمالاً این نمایش به دلیل شیوه بکارگیری خاص زبان به معنای تجلی آن در قالب گفتار، برای مخاطب غیرحرفه‌ای و عام، آشنا و برای آنان که ساختگرایانه و یا به اصطلاح ادیبانه می‌اندیشند، تداعی نوعی لمپنیسم اجتماعی باشد. می‌توان این نمایش را از دو جنبه مورد بررسی قرار داد که کم و بیش ارتباط دیالکتیک و گاه تقابلی با هم دارند: تجلی نشانه‌های زبانی در قالب گفتار شخصیت‌ها، که نتیجه ساختار زبانی نمایشنامه است وتکنیک‌های دیداری و زیبایی‌شناختی اجرا که از جمله ویژگی‌های مهم این نمایش است. به روشنی پیداست که اگر به مفهوم ادب کلامی در بافت اجتماعی نظر داشته باشیم، این مفهوم بدون تحلیل آن در ارتباط با بافت متنی (سازوکار کلی و درونی متن) و بافت موقعیتی (شرایط برون متنی) ممکن است موجب برانگیختن واکنش‌های سلبی برخی از مخاطبین شود. بنابراین نقش ادب کلامی و نقطه مقابل آن بی ادبی کلامی، و نسبت آنها با ماهیت درام به آگاهی از عوامل مهمی مانند کنایه، مجاز و استعاره بر می‌گردد. ساختار زبانی در این نمایش برای تبیین و تعیین چند عامل مهم شکل گرفته است: نخست، تعیین جایگاه اجتماعی و فرهنگی شخصیت‌های نمایش و خانواده‌ای که مهاجرت کرده‌اند، دوم، به منظور شکل دادن به موقعیت‌های کمیک و گاه گروتسک که البته در چگونگی پیشبرد کنش‌های نمایش بی تاثیر نیستند. سوم، برای سوق دادنِ بخش‌هایی از موقعیت‌ها و ساختار نمایش به سمت ویژگی‌هایی که بعضاً در نمایشنامه‌های تعلیمی (Didactic) شاهد هستیم، یعنی جنبه‌هایی از انتقادهای اجتماعی آشنا که ممکن است کلیشه‌ای باشند و در جهت متقاعد سازی مخاطب و تایید نوعی ایدئولوژی خاص بکار بروند. ولی این نکته در نمایش بسیار کم رنگ است. اما ضمن خلاقیت‌های زیبایی‌شناختی و تکنیکی قابل توجه در اجرای نمایش، شکافی بین کنشگران صحنه (بازیگران) و گفتار آنها دیده می‌شود که ریشه در یک مسئله مهم نظری دارد: با عنایت به نظریه‌ کنش کلامی[1] جی. ال. آستین[2] به این نکته متمرکز می‌شویم که نمایشنامه در کلیت خودش، اگر نمایشنامه باشد، یک کنش کلی است. اجرا برای ما در مفهوم نمایشی و دراماتیک، به معنای به عمل درآوردن گفتار است، یعنی گفتار به مثابه عمل و در عین حال تحقق عینی کنش. اما کدام کنش؟ کنش نه به معنای اعمال جسمانی و صرفاً کردارهای فیزیکی روی صحنه. چرا که کشیدن سیگار هم نوعی کنش است، اما کنش نمایشی اغلب در دو شکل قابل بررسی است، هم در شکل تجسم بیرونی و هم درونی که در این حالت، یعنی کنش در شکل درونی، با مفهوم زیر متن[3] همسویی بیشتری دارد. البته گاهی ممکن است اجرا، آنچنان پیشتاز ‌شود و یا به عبارتی، جلوتر از متن حرکت ‌کند که خود تبدیل به متن دیگری ‌شود، یعنی در عین وفاداری به متن نوشتاری، به دلیل غلبه‌ مولفه‌های شکلی و ساختاری، مبدل به گفتمانی متفاوت از متن نوشتاری آن می‌شود. آستین (1962: 93-90) در کتاب خود، بین دو گونه از روش سخن گفتن تفاوت قائل می‌شود، کلام اجرا کننده[4] و کلام تعیین کننده[5]. کلام اجرا کننده، شیوه‌ای از بیان است که عملی را که به آن ارجاع می‌دهد را به اجرا در می‌آورد. این در حالی است که کلام تعیین کننده، توصیفی درست یا اشتباه از مقولات بیرونی است. در حقیقت کلام اجرا کننده، نوعی کنش کلامی است و فراتر از توصیف صرف قرار می‌گیرد. در این معنا، سخن و یا کلام در قالب کنش زمان حال تحقق عملی می‌یابد. بناراین هر گونه کنش دراماتیک منجر به تغییری در موقعیت می‌شود و الی...، این تغییر حتی در منولوگ هم ممکن است رخ دهد مشروط بر اینکه کلام از نوع توصیفی و گزارشی نباشد، کلام مدام خواننده را به گذشته ارجاع ندهد و به توصیف آنچه در گذشته رخ داده است معطوف نشود. به همین دلایلی که گفتیم، به نظر می‌رسد، گاهی مواقع، بازیگری و اجرا در تئاتر ایران متن‌خوانی است و نه اجرا. و به همین دلیل بین بازی کردن و نسبت دراماتیک و اجرایی آن در روی صحنه فاصله و گسستی قابل ملاحظه است. با این حال، خصلت‌های اجتماعی و بومی آشنا برای مخاطب ایرانی و توانش فرهنگی او در برقراری ارتباط با نمایش زمستان بود، توجه را بیشتر به سمت شنیدن گفتارها و انتظار برای موقعیت‌هایی سوق می‌دهد که در فاصله بین تعویض صحنه‌ها با خاموشی صحنه رخ می‌دهد. نمایش زمستان بود، از حیث زبان و متن، واقع‌گرا و از حیث اجرا، در مجموع نمایشی از نوع نمایش‌های زیباشناختی-فرهنگی قرار می‌گیرد که شیوه اجرایی آن، به واسطة آشنایی‌زدایی از قراردادهای آشنا و متعارف، نمایشی خلاق، طنزآلود و متناسب با بافت فرهنگی و اجتماعی مخاطب بومی است.

 

 


[1]. Speech act Theory

[2] . Austin, J. L. (1962). How to do Things With Words. London. Oxford University Press.

[3]. Sub-Text

[4]. Performative Utterance

[5]. Constative Utterance




نظرات کاربران