نقد نمایش «مدهآ» به کارگردانی «شبنم یوسفی»حاضر در فجر38
خواب زمستانی اکنونیت
مده آ
مده آ
ایران تئاتر - سید حسین رسولی :تفسیرهای مدرن «مدهآ» به نگاه فمینیستی و زنانه نزدیکتر است. مثلا این نمایش توسط داریو فو و فرانکا رامه هم مورد اقتباس قرار گرفته است. تاثیر فرانکا رامه بر شکلگیری آن بهدلیل حساسیتهایش در مورد وضعیت زنان، غیرقابلانکار است.
نمایش «مدهآ» به نویسندگی «عزیز نعمتی» و کارگردانی «شبنم یوسفی» از ارومیه در تالار دکتر ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر در سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر اجرا شد. این نمایش 40 دقیقه ای به زبان کردی اجرا شد. در این اجرا ما شاهد بازی تنها یک بازیگر به صورت مونولوگ هستیم که شش بازیگر نیز دیگر بدون داشتن دیالوگ، به او کمک میکنند. بازیگران دیگر در فرم و فضاسازی نقش دارند. این نمایش اقتباسی از تراژدی «مدهآ» به نویسندگی اوریپید است و تغییرات زیادی هم نسبت متن اصلی دارد. ما روی صحنه بازیگری با لباس قرمز رنگ را میبینیم که نقش «مدهآ» را بازی میکند و مانند همان روایت اوریپید، در نهایت، تلاش میکند فرزندان خود را به قتل برساند و سپس با دستانی خونین روی صحنه حاضر میشود. او تعادل روانی ندارد و عطش انتقام به مالیخولیا دچارش کرده است. البته این زاویه دید تنها یک خوانش از اسطوره «مدهآ» است و تفسیرهای دیگری هم (مخصوصا از سوی فمینیستها) در این زمینه انجام شده است.
بازیها کیفیت مناسبی ندارند و به نظر میرسد گروه اجرایی با مشکلهایی در زمینه تمرین مواجه بودهاند که باید آنان را درک کرد. زیرا مناسبات تولید در تئاتر ایران به هیچ عنوان استاندارد نیست و شرایط جشنواره هم مشکل است. مهمترین مشکل این نمایش به مبحث «فرم و محتوا» برمیگردد چون تئاتری به شدت فرمالیستی شده است و اگر زبان کردی را هم بلد باشید و داستانی که به شکل مونولوگ بیان میشود را دنبال کنید چیز خاصی عوض نخواهد شد. مفاهیم حاضر در متن اجرا که در فرهنگهای دیگر معناهایی مشخص دارند در فرهنگ ما با مشکل مواجه میشوند. مثل اینکه اجرایی در آلمان درباره عید نوروز و چهارشنبه سوری و غذای نذری باشد.
اگر متنها، دراماتورژی خوبی نشوند، قطعا دچار «ریزش معنا» خواهند شد. یعنی دیگر هیچ معنایی ندارند و همه چیز تبدیل به یک «ماشین توخالی» میشود. این اصطلاح «لئون تروتسکی» است که در زمینه هنر فرمالیستی به کار برده شده است. اینگونه است که اغلب تماشاگران ایرانی به خوبی نمیتوانند با کار ارتباط بگیرند. دراماتورژی متن با روشهای مختلفی صورت میگیرد که یکی از راههای آن توجه به مفهوم محوری و کنش دراماتیک اصلی است و اینها را باید با ذهنیت جامعه اکنون ایران هماهنگ کرد. باید بدانیم چه چیزهایی در جامعه امروز تبدیل به مسئله و دغدغه برای مردم شده است. مثلا بخش زیادی از نمایشهایی که در کشور آلمان روی صحنه میروند به مفهوم «مرگ» میپردازند ولی در کشورهای اروپای شرقی در دهه ۱۹۶۰ با مفهومهای سیاسی از جمله مفهوم «آزادی» مواجه هستیم. به خاطر همین بود که اجرای «ریچارد سوم» به نویسندگی «ویلیام شکسپیر» با استقبال مردم مواجه میشد و کارگردانان هم روی این متن تمرکز داشتند. اگر فرمها و میزانسنهایی که در اجرا استفاده میشود، معانی مشخصی نداشته باشند و از مفاهیم جدا باشند با یک کار فرمالیستی خالص مواجه میشویم که در آن دیگر قصه هم مهم نیست. بنابراین کار اقتباس و بازنویسی و دراماتورژی در اجرای نمایشهایی چون «مدهآ» حرف اول را میزند. پیشنهاد من این است که مفاهیم حاضر در نمایشنامه و اسطوره «مدهآ» اقتباس شود و در فرهنگ اکنون ایران پیاده شود. یعنی اینکه چنین ماجرایی در دل زندگی روزمره ایرانی اکنون رخ بدهد. «نوری بیلگه جیلان»، کارگردان ترکیهای در فیلمهای خود به آثار «آنتون چخوف» توجه دارد و از آنها اقتباس میکند. اما تفکر و مسائل زندگی روزمره او هم در فیلمها جاری است. «پیتر بردشاو»، منتقد روزنامه گاردین در همین رابطه نوشته است: فیلم «درخت گلابی وحشی» کاری لطیف، انسانی و خوش ساخت است. روح چخوف در جای جای این فیلم قابل ردیابی است. با این حال، سبک «نوری بیلگه جیلان» تماما از آن خودش است و چخوفی نیست، بلکه جیلانی است. اگر این توصیف از کار صورت بگیرد؛ بدین معناست که همه چیز خوب پیش رفته و کارگردانی به خوبی انجام شده و حرفهای مهمی هم گفته شده است. پس شناخت و تفسیر «مدهآ» نسبت به رخدادهای جامعه اکنون، میتواند راهگشا باشد. اگر ما این شناخت را داشته باشیم شاید دیگر «مدهآ» را زنی روانپریش و دیوانه نبینیم بلکه زنی ماکیاولیست ببینیم که تلاش دارد قدرت را از دست مردان زندگیاش برباید.
«مدهآ» یا «مدئا» دختر آیئِتِس (شاه کولخیس، پسر هِلیوس، خدای خورشید) و ایدوئیای اوکئانید است که نامش مانند «مدهآ» به معنی زیرک و دانا است. «مایکل گرانت» و «جان هیزل» در کتاب «فرهنگ اساطیر کلاسیک» در مدخلی درباره این شخصیت، توضیحهای جالبی دادهاند. زیرا این داستان به ماجرای «پشم زرین» هم مربوط میشود. در این کتاب تاکید میشود که «مدهآ»، ساحرهای مانند عمه خود گیرکه بوده که از هکاته پیروی میکرده است. «مدهآ» حتی بدن آپسورتوس، برادرش را تکه تکه کرد تا در یک نبرد دریایی پیروز شوند و گفته شده که گیرکه هم پس از این ماجرا، مدهآ را نفرین میکند. «مدهآ» حتی دختران پِلیاس را به منظور انجام جادویی عجیب فریب میدهد تا آنان بدن پدرشان را تکه تکه کنند و در دیگ بگذارند. او برای اثبات جادوی خود ابتدا این کار را با یک قوچ انجام میدهد. در پی این جنایت، یاسون (جیسون) و مدهآ به مقصد کورنت حرکت میکنند. مدهآ در آنجا حق تاج و تخت دارد، زیرا پدرش سالها قبل شاه کورنت بوده است. اما یاسون برای اینکه نزد کرئون، شاه کورنت، موقعیتی برای خود دست و پا کند حاضر می شود «مدهآ» را طلاق بدهد و به خاطر آینده فرزندانشان دوباره ازدواج کند و گلائوکه، دختر شاه، را به همسری بگیرد. «مدهآ» هم انتقام میگیرد و با لباس عروسی زهرآگینی که از طریق فرزندان خود برای گلائوکه فرستاده این زن را زنده زنده میسوزاند. فرزندان آنان هم میسوزند یا به روایتی دیگر به دست «مدهآ» به قتل میرسند یا در روایتی دیگر آمده است که مردم کورنت تصمیم به قتل کودکان میگیرند؛ چون با مادرشان همدست بوده اند. کرئون نیز با همان لباس عروسی زهرآگین کشته میشود. در بعضی روایتها آمده که «مدهآ» دو پسر و در برخی روایت سه پسر داشته است. در ادامه روایات آمده است که «مدهآ» حتی با آیگئوس، شاه آتن ازدواج میکند و در جنگ قدرت او را هم میکشد. این نکات نشان میدهد که جنگ پدرسالاری و مادرسالاری و حتی جنگ قدرتی بزرگ بین خانوادههای عالیرتبه در جریان بوده است که جادوگری و مسائل مابعدالطبیعه هم در آنها وجود داشته است.
«رکس وارنر» در کتاب «دانشنامه اساطیر جهان» تاکید دارد که درونمایه بسیاری از اسطورهها، آفرینش جهان و خاستگاه انسان است. او مینویسد: تولد نوزاد از زهدان مادر بیشک باید جلوهای موثر از آغاز زندگی یک موجود جدید، چه انسان چه حیوان، بوده باشد. به راستی، نخستین اسطورههای آفرینش بهطور غریزی از تصور زایش زیستشناختی بهره گرفتند. قهرمان یا پهلوان یکی از مهمترین درون مایههای اسطورهای است که به انسانی شجاع و برجسته نظر دارد. ولی آیا «مدهآ» قهرمان است؟ اگر قهرمان باشد مانند کاراکترهای مدرن برخی از نمایشنامهها، قهرمانی منفی یا شروری ویرانگر است؟ به هر حال کودککشی در تمام فرهنگها خطرناک شمرده میشود و از اوج فشارهای روانی حکایت دارد. آیا شخصیت «مدهآ» از منظر روانشناسی تصویر میشود یا نمادی از «زنی خبیث» است که در کهنالگوها، روانکاوی معرفی شده است؟ چرایی کنشهای «مدهآ» و انتقامی که او میخواهد بگیرد بسیار مهم است. در واقع، نویسندگان این کاراکتر اسطورهای را از یونان باستان تا اکنون به مفاهیمی چون انتقام، کودککشی، زن خبیث، زن قربانی، خانواده فروپاشیده، جنگ قدرت، زن جادوگر و... پیوند زدهاند. حالا اگر فرهنگ مردسالار را در نظر بگیریم این کنش شاید اعتراضی باشد ولی هیچ توجیهی در کودککشی نیست. بسیاری از منتقدان فمینیستی به «مدهآ» توجه ویژه دارند. زیرا مقصر اصلی یاسون (جیسون) است که شوهر مدهآ بوده و برای رسیدن به قدرت به زنش خیانت کرده است. گروهی مفهوم «مدهآ» را در تقبیح چندهمسری در فرهنگ یونان میدانند.
تفسیرهای مدرن «مدهآ» به نگاه فمینیستی و زنانه نزدیکتر است. مثلا این نمایش توسط داریو فو و فرانکا رامه هم مورد اقتباس قرار گرفته است. تاثیر فرانکا رامه بر شکلگیری آن بهدلیل حساسیتهایش در مورد وضعیت زنان، غیرقابلانکار است. این متن به همراه چند مونولوگ دیگر توسط فرانکا رامه در دهه هفتاد اجرا شد و توجه تئاتردوستان را به خود جلب کرد. متن «مدهآ» یک مقدمه مهم دارد که در آن رامه در مورد اهمیت فمینیستی بودن متن «مدهآ»ی اوریپید توضیح میدهد. باز هم تاکید میکنم که این موضوع تنها یک زاویه دید و یک تفسیر از «مدهآ» است و کارگردان میتواند با خلاقیت بیشتر و چشمانداز تازهای به آثار مشهور نگاه کند.
· کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر