حسین عاطفی به فارس گفت؛
از سیاهی لشکری تئاتر را شروع کردم
حسین عاطفی، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر میگوید؛ پدرم با فعالیتم در تئاتر موافق نبود. او در بازارچه سعادت بازار مولوی مشغول به کار بود و گاهی مطربهایی را میدید که به اعتیاد دچار هستند و از این رو فکر میکرد که تئاتر آخر و عاقبت ندارد!
«حسین عاطفی»، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر که آیین بزرگداشت او امشب (21 بهمن ماه) در سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر برگزار میشود، درباره چگونگی شروع مسیر بازیگریاش گفت: من از نوجوانی به تئاتر علاقه داشتم و نمایشهایی را که به روی صحنه میرفتند، می دیدم اما با وجود علاقهای که به تئاتر داشتم در دانشگاه رشته طراحی صنعتی خواندم.
وی ادامه داد: پدرم با فعالیتم در تئاتر موافق نبود. او در بازارچه سعادت بازار مولوی مشغول به کار بود و گاهی مطربهایی را میدید که به اعتیاد دچار هستند و از این رو فکر میکرد که تئاتر آخر و عاقبت ندارد!
عاطفی گفت: با توجه به این که علاقه اصلی زندگی من در تئاتر خلاصه میشد، تصمیم گرفتم رشتهام را از طراحی صنعتی به تئاتر تغییر دهم و با وجود اینکه به خاطر پدرم نگران این انتخاب بود، سعی کردم او را برای این امر راضی کنم.
این بازیگر گفت: در نهایت در دانشکده هنرهای دراماتیک مشغول به تحصیل در رشته تئاتر شدم. آن دوران ریاست دانشکده را دکتر فروغ برعهده داشت و فردی بسیار سختگیر و دقیق بود. او به ما اجازه حضور در اجراهای حرفهای را نمیداد و میگفت هنوز برای حضور بر صحنه آماده نیستید. آن زمان فقط میتوانستیم در اجرای پایان نامه دانشجویان حضور داشته باشیم.
این هنرمند عنوان کرد: بعد از اتمام تحصیلم مشغول به بازی در تئاترهای مختلف شدم تا در نهایت با پیشنهاد آتیلا پسیانی گروه تئاتر «بازی» تشکیل شد. ما در این گروه نمایشهای مختلفی بر صحنه بردیم و دستمزدمان هم 40 تومان بود. باید بگویم که از حضورم در این تئاتر و سرنوشتی که برایم رقم خورد، بسیار خوشحالم.
عاطفی درباره وضعیت امروز تئاتر ایران گفت: دانشکدههای تئاتر ما دیگر مثل سابق نیستند. نظم در تئاتر کمتر حاکم است و این حوزه اوضاع خوبی ندارد. باید نظم در تئاتر حاکم شود برای مثال هیچکس در ابتدای کارش نباید به راحتی اجازه قدم گذاشتن بر صحنه تئاتر شهر را داشته باشد. خاک تئاتر شهر، مقدس است و باید با تلاش به آنجا رسید. تئاتر ما قابلیت جهانی شدن نیز دارد.
وی در پایان گفت: زمانی که من دانشجوی تئاتر بودم، در نمایشها به عنوان سیاهی لشکر به صحنه میرفتم و از اداره تئاتر کمک هزینه میگرفتم اما اجازه بالا رفتن از پلههای اداره تئاتر را نداشتم و با هماهنگی وارد میشدم. یعنی در آن زمان نظم در تئاتر حاکم بود چیزی که متاسفانه این روزها کمتر شاهدش هستیم.