کارگردان حاضر در بخش غیررقابتی فجر در گفت و گو با ایران تئاتر
کاش در جشنواره فجر بخشی برای تئاتر معلولان اضافه شود
ایران تئاتر: احمد ارجمندی کارگردان توان یابی است که با نمایش «رز آبی» به نویسندگی طهورا احدی در بخش غیررقابتی چهلمین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حضور دارد. او معتقد است که هنرمندان توان یاب حوزۀ تئاتر را نباید از دیگر هنرمندان جدا دانست و جشنوارهای جدا برایشان در نظر گرفت بلکه باید در بزرگترین و درخشانترین رویداد تئاتری کشور، بخشی ویژه برای آنها وجود داشته باشد تا بتوانند، هنر خود را ارائه دهند.
ارجمندی متولد 13 تیر 1363 و دارای معلولیت جسمی-حرکتی شدید است. این، اما مشکلی نبود که او را از حرکت بهسوی اهداف و علایقش بازبدارد. او حرفه بازیگری را از 12 سالگی و با فیلم «آنسوی نردهها» به کارگردانی جواد مزد آبادی شروع کرد. این فیلم در جشنواره کن شرکت داشت. از 15 سالگی، کارگردانی را با فیلم کوتاه «ماهی قرمز» آغاز کرد که با دوربین نگاتیو ۸ میلیمتری ساخته شد اما به دلیل فاسد بودن فیلم خام، نتیجه نگرفت. سال ۱۳۷۹ کارگردانی تئاتر را شروع و در سال ۱۳۸۰ در جشنواره «طلوع» (که یک جشنوارة سراسری با موضوع ایدز و اعتیاد جوانان بود) با نمایش خیابانی «فرهاد کوهکن» مقام بهترین و جوانترین کارگردان را کسب کرد. از دیگر نمایشهای او میتوان به نمایش کمدی «خبرنگار»، نمایش کمدی «دوغفروش 1 و 2 و 3 و 4»، نمایش کمدی «خواستگاری پرماجرا» اشاره کرد. او همچنین چندین نمایش را نیز به سبک حرکات موزون و بدون دیالوگ تولید کرده است: «غروب خورشید»، «عاشق بیادعا»، «طلوع آفتاب» و... ازجملۀ این نمایشها هستند. این کارگردان همچنین با نمایش «دزدگاه» که یک نمایش دیالوگ دار بود در جشنوارة بانوان جایزه مخاطبان را دریافت کرد. نمایش «با من حرف بزن دیوونه» او در سالنها و جشنوارههای مختلف شرکت کرد و جایزه بهترین کارگردانی در جشنوارة کانونهای نمایش سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران را به خود اختصاص داد، این نمایش تک بازیگر بود. او در این نمایش یک ساعت و ربع به تنهایی روی صحنه بازی کرد و مورد استقبال تماشاگران و منتقدان تئاتر ایران قرار گرفت. نمایشهای «سه حلقه میخک»، «میخواهم زنده بمانم» (مونولوگ توسط خودش)، «کیمیا» (مونولوگ توسط خودش)، «افسانة شهریار زمانه»، «آرامتر سکوت کن» (که جایزة بهترین کارگردانی جشنوارة تئاتر شهر را به خود اختصاص داد)، «افرا» به نویسندگی بهرام بیضایی (به سبکی خاص، ده نقش توسط یک بازیگر به صورت بازی در بازی)، نمایشنامه خوانی «دعوت» به نویسندگی استاد غلامحسین ساعدی، «ذات یا ضات» به نویسندگی علی اصغر حبیبی از دیگر کارهای اوست. او همچنین با فیلم کوتاه «یک جرعه آب» به نویسندگی و کارگردانی و بازیگر خودش، موفق شد مدال نقره جشنوارة بینالمللی یونیکا در کشور اسلواکی و مقام سوم جشنوارة بینالمللی «ملل» در کشور اتریش و بهترین فیلم جشنوارة آوا را دریافت کند و در آن سال به عنوان بهترین کارگردان و فیلمساز معلول جهان معرفی شدند. ارجمندی بهعنوان بازیگر در برخی فیلم و سریالهای ساخته شده در سالهای اخیر حضور داشته و عضو هیئت مؤسس و هیئت مدیرة انجمن حمایت از معلولین، مدرس بازیگری در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران منطقة ۲۰ بوده و سوابق مدیریتی در کانونها و انجمنهای معلولین در مناطق مختلف تهران و ری را در فعالیتهایش داشته است.
ایده نمایش «رز آبی» از کجا شکل گرفت و چطور شد که به سراغ اجرای این متن رفتید؟
ایده نمایش از خودم بود و یک نویسنده بسیار جوان به نام خانم طهورا احدی آن را نوشتند. داستان نمایش در مورد یک فرد معلول و خرابکار است؛ برعکس داستانهایی که درباره معلولین مینویسند که یا بدبخت هستند و یا یک بیمار شکست خورده و منزوی؛ اما من میخواستم نگاه نویی به جامعه معلولین داشته باشم. برای همین هم این نمایشنامه را انتخاب کردم؛ یک فرد معلول که آدمی خرابکار است و در طول داستان درگیر یک رابطه احساسی میشود. در ادامه مجبور به کشتن دختری میشود که دوستش دارد و قلب دختر را به یک دختر دیگر میفروشد و از آنجا داستان به سمت قاچاق اعضای بدن انسان میرود. روی دیوار اتاق این معلول پر از عکسهای آدمهایی است که او آنها را کشته است.
چرا میخواستید نگاه عمومی را که جامعه به معلولین دارد به این شکل، تغییر دهید؟
چون جامعه معلولین از این نگاه ترحمآمیز خسته شده بود. عموماً ما در سریالها و فیلمهایی که میبینیم، معلولین بدبخت و بیچاره هستند و هر آدمی که بد بوده و خدا میخواسته که او را تنبیه کند به شکل معلول نشان داده میشود. در همین راستا جامعه معلولین به صدا و سیما و همچنین وزارت ارشاد نامه نوشته و بیانیه داده است اما آنها اهمیتی به این موضوع ندادهاند و این روال همچنان تکرار میشود و ادامه دارد. دوست داشتم این دلسوزی و حس ترحم به جامعه معلولین وجود نداشته باشد و در پایان این نمایشنامه هم که روح این معلول خرابکار از بدنش جدا میشود، میبینیم که یک روح سالم دارد و مثل دیگران است اما در این بدن گیر کرده است. در واقع میخواستم بگویم که بین من و آدم معمولی هیچ تفاوتی وجود ندارد. من نفس میکشم شما هم نفس میکشید، من غذا میخورم شما هم غذا میخورید، من میخندم شما هم میخندید، من گریه میکنم شما هم گریه میکنید.
نمایش «رز آبی» اجرای عموم هم داشته؟
خیر. اجرای عموم من بعد از جشنواره است و قبل از جشنواره اجرا نرفتم البته باید بگویم من در اوج کرونا در سال گذشته، نمایش «ذات یا ضات» را که درباره ذات حیوانی آدمها بود با تعداد عوامل زیاد در تالار حافظ روی صحنه بردم و قرار بود ۲۲ شب اجرا برویم اما ۱۸ شب اجرا داشتیم. بااینکه در اوج کرونا بود اما خدا را شکر استقبال خوبی از آن شد. خیلی از دوستان خودم البته نیامدند اما مخاطبانی آمدند که من باورم نمیشد. مخاطبان از مشهد، کاشان، قم و... به دیدن نمایش آمدند هرچند نباید این چیزها را به دل گرفت. این مسائل در کار ما زیاد اتفاق میافتد اما امیدوار هستم بعد از جشنواره کار جدید من دیده شود.
کارهای دیگری هم در سالهای گذشته اجرا کردهاید؟
بله کارهای زیادی داشتم که در سالنهای دولتی اجرا شدند. همچنین در سال ۹۵ کار «افرای» آقای بیضایی را تک پرسوناژ کار کردم. این نمایشنامه چند بازیگر داشت اما من آن را تک پرسوناژ کار کردم. هرچند، برخی اجازه ندادند به خاطر نام آقای بیضایی کارم دیده شود اما دوستانی همچون آقای پیمان شریعتی، اصغر همت و بهزاد فراهانی کمک کردند، این نمایش اجرا برود.
حضور در جشنواره تئاتر فجر برای شما چقدر اهمیت دارد و این حضور تا چه اندازه میتواند در تداوم کار شما مؤثر باشد؟
من ۲۵ سال است که کار تئاتر میکنم. رزومه خوبی در این عرصه دارم و بیشتر کارهایم در سالنهای دولتی به اجرا رفته است؛ اما مدتی با جشنواره قهر بودم. چون فکر میکنم در سالهای قبل در حق من کمی جفا شد. حتی در یک دورهای نامه انتخاب و راهیابی من را دادند اما در نهایت جزء راهیافتگان معرفی نشدم به این کار اعتراض کردم اما نتیجهای نگرفتم؛ اما امسال آقای مسافر آستانه، قادر آشنا و اتابک نادری کمک کردند که نمایش من در بخش غیر رقابتی قرار بگیرد و در این بخش یک کار از معلولان حضور داشته باشد.
به نظر شما این مسئله برای جامعه هنرمندان معلول و معلولین چقدر میتواند انگیزهبخش باشد؟
هرچند از جامعۀ معلولین، هنرمندان زیادی را داریم که در عرصه هنر، سینما، تئاتر موسیقی و... کارهای ارزندهای را ارائه داده و همچنان هم فعال هستند اما نگاه جامعه آنقدر نسبت به هنرمندان معلول ترحمآمیز و کوچک است که با این همه استعداد آنها را به ندرت در جشنوارهها میبینیم. الان بهترین رویداد تئاتری، جشنواره تئاتر بینالمللی فجر است اما با این همه استعداد، بخش جداگانهای در فجر برای آنها وجود ندارد که کار و هنرشان دیده شود. من گفتهام که در جشنواره جایزه نمیخواهم بلکه فقط میخواهم حضور داشته باشم و انگیزهای برای دیگر معلولین باشم. یک مثال میزنم؛ ما در حال حاضر، سالیانه ۱۵۰۰ دانشجوی کارگردانی، بازیگری و ... در تهران داریم؛ اما قرار نیست همه آنها بازیگر یا کارگردان شوند. من دوست داشتم یک انجمن درست شود که ما بازیگران، کارگردانان و هنرمندان معلول بتوانیم خودمان آن را اداره کنیم. شما ببینید هیچ یک از کارهای معلولین در سالنهای دولتی به اجرا نرفتهاند این کار باید هم از طرف جشنواره معلولان و هم هنرهای نمایشی کشور و مسئولان مربوطه انجام شود. میخواهم بگویم آنها باید کمک کنند تا ما بتوانیم این انجمن را راهاندازی کنیم و امور مربوط به خود را پیگیری کنیم. به نظر من، تئاتر معلولان را نباید جدا و در یک جشنواره دیگر آن را دنبال کنیم؛ بلکه بخشی را به جشنواره فجر برای معلولان اضافه کنیم تا آثارشان را در آن شرکت بدهند. یکی از بهترین اتفاقها برای کارگردانان این است که بعد از جشنواره میتوانند اجرای عموم بروند و این بسیار مهم است.
اجرای عموم بعد از جشنواره چه تفاوتی با اجرای عموم، پیش از برگزاری آن دارد؟
روندی در سالهای گذشته در جشنواره دنبال میشد به ابن صورت که ابتدا کارها را بازبینی میکردند و کاری که در جشنواره پذیرفته میشد و به آن راه پیدا میکرد، بعد از جشنواره اجرای عموم میرفت؛ اما در حال حاضر، نمایشها قبل از جشنواره باید اجرای عموم بروند. من فکر میکنم آن روالی که در سالهای گذشته دنبال میشد بسیار بهتر بود چون مخاطب متوجه میشد که کدام کار کیفیت خوبی دارد اما الان مخاطب، قبل از جشنواره کارهای ضعیف را نیز مجبور است، ببیند و فکر میکنم این روند باعث میشود نسبت به تئاتر دلزدگی ایجاد شود و مخاطبان تئاتر کم شوند. دوست دارم اتفاقهای خوبی برای تئاتر ایران بیفتد. من با تئاتر بزرگ شدم وقتی اثری را میبینم که مجبورم میکند در سالن تئاتر خوابم ببرد (آنقدر کار ضعیف است) به عنوان یک نویسنده و کارگردان تئاتر ناراحت و نگران میشوم. این مسئله باعث میشود تئاتر ایران بهجای پیشرفت، پسرفت کند. استاد سمندریان میگفت: «آخرین کسی که وارد سالن تئاتر شد، حواسش نبود در را ببندد.»
انتخاب عوامل و بازیگران کار از طرف شما چطور انجام میشود و ارتباطتان با بازیگران چگونه است؟
سعی میکنم کسانی را برای بازیگری و بهطورکلی عوامل نمایشم انتخاب کنم که انگیزه بالایی برای کار و دیده شدن داشته باشند. بازیگران باانگیزه برایم اهمیت دارند بازیگر زیاد است اما برای من انگیزه مهم است و مهم نیست که این بازیگر اولین کارش است یا هزارمین کارش. بازیگری که انگیزه نداشته باشد به نظر من نباید بازی کند. من همه کارهایم را خودم سر صحنه نمایش انجام میدهم؛ از تعیین میزان سنها تا بازی بازیگران و... البته این حرف به این معنا نیست که با کسی مشورت نکنم اما تصمیم آخر را خودم میگیرم. سر کار فعال و جدی هستم با بازیگران ارتباط بسیار خوبی برقرار میکنم و بازیگران و عوامل هم وقتی جدیت من را میبینند،انگیزه بیشتری برای ادامه دادن پیدا میکنند.
چه درخواست و یا مطالبهای از مسئولان تئاتری دارید؟
دوست دارم انجمن تئاتر معلولین را تشکیل بدهیم البته فرآیند آن، زمانی که آقای اصغر همت مدیرعامل خانه تئاتر بود و خیلی دوست داشت این اتفاق بیفتد تا حدودی انجام شد و اساسنامه آن را هم نوشتیم اما وقتی مدیرعامل عوض شد همه چیز تغییر کرد و تشکیل این انجمن هم ملغی شد. فکر میکنم تشکیل انجمن تئاتر معلولین برای هنرمندان تئاتر معلول بسیار ضرورت دارد و میتواند به آنها برای بهتر دیده شدن کارهایشان در سالنهای مختلف کمک کند. بنابراین فکر میکنم تعامل مسئولان برای تشکیل چنین انجمنی بسیار موثر است. موضوع دیگر این است که من با ۲۵ سال سابقه تئاتری هنوز عضو خانه تئاتر نیستم. ۱۵ سال است که عضو صندوق هنرمندان هستم اما هنر کارت و بیمه ندارم. کسانی را میشناسم که با اجرای دو کار، هم عضو خانه تئاتر هستند و هم هنر کارت دارند و بیمه هستند. من با آنها چه تفاوتی دارم و چرا نباید عضو خانه تئاتر باشم! چون معلول هستم؟ برای دریافت هنر کارت و بیمه از مرکز نامه بردم؛ اما هنوز کارم درست نشده است. مگر من جزئی از جامعه تئاتری نیستم! با این همه کسی هم پاسخگوی این مشکلات نیست.
گفتگو از سودابه زیارتی