در حال بارگذاری ...
نقد نمایش ادامه مطلب

فانتزی متولد شدن

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.

مریم جعفری حصارلو (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)

(امتیاز منتقد به نمایش ****)

ادبیات وهم آلود، خیالباف و با زبان روایی جذاب که اساسا بی سرو ته و تخدیر کننده باشد، بی گمان ما را به یاد رئالیسم جادویی خواهد انداخت. فضای وهم آلود فانتزی و بازی های خیالی، برای نشان دادن معناگریزی و هویت انسان در دوران معاصر در مدت زمان دو ساعت بیست دقیقه ای نمایش "ادامه مطلب" به خوبی تصویر می شود. نمایش "ادامه مطلب" به نویسندگی و کارگردانی "مهدی شایان" از شهر رشت در سومین شب جشنواره بین المللی تئاتر فجر در تماشاخانه سنگلج  به روی صحنه رفت.

داستان این نمایش کمی دور از ذهن است. داستان نمایش ماجرای جنین دختری از چهار ماهگی تا نه ماهگی و بلاخره به دنیا آمدن او را به صورت فانتزی و از دل قصه های کودکانه روایت می کند. مهم ترین مسئله در روایت داستان زندگی جنین، بازشناسی دو قصه بسیار معروف کودکان "جک ولوبیای سحر آمیز" و "سیندرلا" است.

خوب می دانیم که رئالیسم جادویی از یک سو به واقعیت ها و از سوی دیگر (با بکارگیری برخی از عناصر) به قصه ها و داستان های عامیانه نزدیک می شود. بنابراین عمدتا یک عنصر جادویی و غیر طبیعی در اثر موجود است. با این تعریف، قصد دارم به بازشناسی عناصر غیر رئالیستی در اثر بیپردازم. هر چند عناصر غیررئالیستی، ناخودآگاه فضای فانتزی و گروتسک و ضد روایتی را فراهم می کنند. فضایی که درنهایت گرایش به پست مدرنیسم دارد. به ویژه در مورد کاراکترهای "سیندرلا"، "جک"، "شهرزاد قصه گو" درکنار یکدیگر، که در عین بازتعریف آنها، داستان تازه ای را روایت می شود. داستانی که با حضور "شهرزاد قصه گو"، در سیلان روایت های جسته وگریخته ای معلق است. این تفسیر در نمایش به شکل فانتزی گونه وکمدی وار به صورت شوهای تلویزیونی، پخش آگهی های تلوزیونی و تیتر اخبار تلویزیون، talk show درفضای مجازی و رسانه ای امروز تصویر می شود. نمایش همزمان با ایجاد فضایی کمیک، فضای رئالیستی از زندگی واقعی دنیای مدرن را نیز به تصویر و در نهایت به چالش می کشد. فضایی که جنین درآینده تجربه خواهد کرد.

درهرحال فضای فانتزی وکمدی پیش بینی تولد نوزاد را برایمان قطعی میکند. اما گذر از مراحل مختلف شوهای تلویزیونی، رسانه های جمعی که در فضایی مجازی شکل می گیرد، تاک شوهای تلوزیونی، پخش اخبار و... مهم ترین شکل بیانی رویدادهای جهانی است که به صورت مضحکه در نمایش تصویر می شود.

چرا برای نشان دادن دنیای واقعی به سراغ مضحکه می رویم؟ پاسخ به این سوال، ارتباط میان روایت گریزی و ویژگی های دیگر پست مدرنیسم را روشن می کند. یعنی نویسنده وکارگردان در چالش تولید مضمون، قصد دارد با به سخره گرفتن جهان رئالیستی و دنیای مدرن به موشکافی هویت انسانی در برهه های زندگی مدرنیستی بپردازد. بنابراین برای بررسی هر چه بهتر با اغراق و مضحکه به دفرمه کردن جهان واقعی پرداخته است. فانتزی، کاریکاتورگونگی کاراکترهای نمایشی، مضحکه، اغراق در بازیگری و طراحی حرکت از دیگر مباحثی است که در این رابطه می توان در مورد "ادامه مطلب" مطرح کرد.

اما شالوده این درام بر مبنای گریز از روایت یک داستان محوری، نهاده شده است. در عین حال، به طور مداوم در حال شنیدن خرده روایت هایی هستیم که نیمه کاره رها می شوند. صحنه هایی که همچون نمایش های سیرک از گذر لحظات زندگی و تصاویر تلوزیونی در فضاهای مجازی مشاهده می شود، همه و همه سبب می شود تا مسئله ریزوم وارگی قابل تعمیم برای این نمایش باشد. حال ریزوم وارگی چیست؟

ریزوم وارگی نوعی ویژگی روایت پردازی درآثار پسامدرنیستی است. در واقع دو نظریه پرداز مشهور پست مدرن "ژیل دلوز" و "گتاری" نظریه ای را با عنوان "ریزوم وارگی" ارائه می کنند. آنها در این نظریه معتقدند که داستانک های کوچک درهم تنیده شده ای همچون ریزوم های ریشه درختان در تنه اصلی قصه وجود دارد که به صورت بی پایان و بی آغاز در متن ریشه کرده و نقل می شوند. همانطور که ریشه های درختان مبدا و ماخذ مشخصی ندارند و در همدیگر تنیده می شوند، آنها نیز درهم تنیده شده اند و شاکله ساختار روایتی یک متن پست مدرنیستی را می سازند. به طورکلی داستان پست مدرنیستی چه در ساخت و چه در زبان، مولفه های مختلفی دارد. از جمله هجو، نقض، ساتیر و در نهایت طنز که همگی کمک می کنند تا با تمسخر کردن جهان پیرامونی و فضاهای مجازی انسان مدرن، فضای تازه ای در روایت ها ایجاد شود. دومین ویژگی قابل تامل را می تواند، گسست در داستان و روایت های پست مدرنیستی قلمداد کرد. چنانچه بسیاری از روایت های پست مدرنیستی در لایه ای از ابهام روایت می شوند. برداشت های جدید و بازخوانی متون اسطوره ای و داستان های افسانه ای و قصه های عامیانه نیز یکی دیگر از وجوه روایتی هستند. بنابراین تاویل پذیری و نسبی انگاری را بازتاب می دهند. اساسا در دنیای پست مدرنیستی، داستان از نقطه ای آغاز می شود که نقطه آغازین نیست. بلکه داستان از مدخلی میانی، ماجرایی را وصف می کند و چندین بار نیز آن را تکرارمی کند. آشنایی زدایی، رها کردن قصه و پرداختن به قصه دیگر، عدم قهرمان پروری و عدم تمرکز بر شخصت محوری از جمله شاخصه های داستانهای پست مدرن است.

در اجرای نمایش "ادامه مطلب" مخاطب نیز شاهد تلفیق روایت های شناخته شده قصه های عامیانه و در عین حال کودکانه ای است که به دنبال روایتی تازه، نقل می شوند. بنابراین نمایش آغاز و پایان مشخصی ندارد. نمایش از یک برنامه تلوزیونی آغاز می شود. "سیندرلا" را برای شرکت در مسابقه ای به روی صحنه دعوت می شود. اما ناگهان درها قفل می شود و سیندرلا زندانی می شود. با کمی تغییر برای جک نیز همین اتفاق می افتد. این هر دو با یکدیگر ملاقات می کنند. در حالیکه اساسا، روای، "شهرزاد قصه گو"ی فولکلور ایرانی است. پرتاب شدگی انسان معاصر به هستی توسط روایت رویداد مشترک "جک" و "سیندرلا" نشان داده می شود.

کارگردان در طراحی حرکت و تصویر سازی از تکنیک "راکورس و پاوز" در سیستم بازیگری میرهولد استفاده می کند. بنابراین بازیگران گاهی حرکات خود را بریده بریده، منقطع، گاه بی کلام و گاهی پرشتاب انجام می دهند. گاهی در انجام یک عکس العمل رئالیستی، تاخیر دارند و یا وقفه می اندازند. یکی دیگر از مسائل قابل تامل شکسته شدن دیوار چهارم و ارتباط با مخاطبان است. در عین حال موسیقی درجریان این نمایش نقش محوری دارد. موسیقی های انتخابی هر چه بیشتر مخاطبان را در روزمرگی فضاهای مجازی پرتاب می کند. بنابراین دو گونه ریتم در فضای کلی اثر مشاهده می شود. اول ریتم ملهم از موسیقی ها که همچون ریتم تند میان برنامه های تلویزیونی و آگهی های تبلیغاتی است و دوم ریتم  صحنه ها که به صورت مجزا از صحنه های دیگر، اجرا می شود. بنابراین نوعی از پراکندگی و عدم انسجام ساختار وجود دارد. عدم انسجام ساختار نیز یکی دیگر از مولفه های پست مدرنیسم است وکارگردان با بهره گیری از این ویژگی بر تنوع صحنه ها و موسیقی ها می افزاید. از سوی دیگر طراحی صحنه و لباس در ایجاد فضایی که تصویر قاطعی از جهان را ارائه نکند، بسیار تاثیرگذار است. چنانچه هیچ گونه شباهت و مفهوم زیربنایی در طراحی لباس کاراکترها وجود ندارد و تنها رنگ قالب در لباس ها می تواند، مفهومی را به ذهن متبادرکند. در غیر این صورت نوعی هجو در طراحی لباس مشاهده می شود. بنابراین طراحی لباس در این نمایش، هیچ گونه تفسیر درستی از جهان پیرامونی ارائه نمی دهد، بلکه بر گم شدگی هویت انسانی تکیه دارد.  

یکی دیگر از ویژگی های قابل تامل در "ادامه مطلب" استفاده از سایه بازی و بازی با نورهای مختلف در روند اجرای نمایش است. به ویژه آنکه جنین تنها می تواند سایه ای از جهان را در ذهن ببیند. بنابراین استفاده از سایه و نورپردازی های متنوع در نمایش بسیار تاثیرگذار و معنا دار است.

یکی از ابزارهای کلیدی در جریان فهم نمایش، استفاده از دو پرده قابل جا به جایی است که سبب فضاسازی چندگانه می شود. از سویی به سایه بازی کمک می کند، از سویی فضای نمایش های آئینی سنتی شرقی را یادآوری می کند و در نهایت می تواند ابزاری برای شعبده بازی قلمداد شود که به گونه ای مناسب برای ایجاد مسئله magic) ( یا جادویی کردن لحظات درام از آن استفاده شده است.

 

 




نظرات کاربران