در حال بارگذاری ...
...

نقد نمایش هیولاها

مواجهه با کابوسهای هولناک

نقد نمایش هیولاها

مواجهه با کابوسهای هولناک

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.

رضا آشفته (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)

(امتیاز منتقد به نمایش ***)

 

در تالار هنر شاهد اجرای "هیولاها" بودیم. البته هیولای حقیقی که نه، بلکه هیولایی که یک بازیگر-عروسک گردان آن را می ساخت. او آنقدر تبحر داشت و کارش دیدنی بود که در هر لحظه می توانست با اشیای پیرامونش یک هیولای ترسناک بسازد. درست مثل همان هیولاهایی که در انیمیشن ها می بینیم یا بچه ها تصور می کنند.

در تالار هنر یک کارگردان باهوش و درایت توانسته بود از همان ابتدا ما را متاثر کند. حتی اگر ما سن و سال مان از کودکی گذشته باشد. تصور کردن هیولاها ترسناک است. شاید ناگهان جیغ بکشیم و بعد از اینکه متوجه شدیم و برایمان قابل لمس و درک شد که اینها تصورات ما هستند و مثل حباب می ترکند و هیچ می شوند، با نفس راحتی برای لبخند زدن آماده شویم. حتی گاهی هیجان زده می شویم. چون در حال تخیلۀ روانی هستیم. نمایش هیولا ما را همراه می کند. باعث می شود که از دیدن و همراه شدن با آن لذت ببریم. فراتر از این به لحاظ روانی بر ما تاثیری ژرف و ماندگار می گذارد. این فرافکنی و تخیله روانی دقیقا به دلیل ریشه دار بودن این هیولاها که در واقع تصورات و کابوسهای ما از دوران کودکی هستند، اتفاق می افتد. شاید بسیاری از ما در کودکی به نوعی با این هیولا زیسته ایم. اینها خاطرات و مخاطرات تلخ و خطرناک ما در مسیر زندگی بوده اند و شاید هنوز هم هستند. دیدن اینها ما را با یک واقعیت آشنا می کند. به نوعی می توان گفت که آشنازدایی از آن تصورات اشتباه هستند. این واقعیت ساخت و پرداخت همین هیولاهاست که با وسایل روی تخت مانند لحاف، پتو، ملحفه، بالش و حتی تشک و امثال اینها بازنمایی می شود. در لحظه عروسک گردان عروسکش را هم از این دم دستی ها می سازد و در مقام بازیگر با این عروسک گردان رودررو می شود و نبرد می کند. این کشاکش انسان و عروسک (هیولا) باورمند و چالش برانگیز است و چون ریشه در ناخودآگاه دارد، انگار که موجبات تخیله شدن از آن را فراهم می کند. این مواجهه، برخورد و بازتاب هیجان خاص خود را دارد. چون قابل لمس و درک است. انگار هجوم و شبیخون هیولاها آغاز شده و ما را در بستر خواب دچار آزار روانی میکند. بنابراین ما نیز چون بازیگر در چالش با این هیولاها به دنبال پیروزی و کسب آرامش برخواهیم آمد.

این توجه و التفات به وجوه روانی تئاتر که می تواند چون تئاتر درمانی کاربرد داشته باشد یک امکان عالی رادر اختیارمان می گذارد. این که فقط و فقط در مواجهه با کودکان به سرگرم کردنشان فکر نکنیم. هر چند آن وجه عالی و نیاز و ضرورتش هم اثبات شده است. چون بچه ابتدا باید سرگرم شود و لذت ببرد. اما فراتر از اینها باید بدانیم که از راه تئاتر می شود، مسائل خاص کودکان مثل همین ترس از تاریکی، لکنت زبان، مشکل برقراری ارتباط، خجالتی بودن و حتی خشونت را از آنها گرفت. دفع این عوارض در تئاتر ممکن است، منتها اگر چنین فرآیندی، در یک شیوه اجرایی به درستی اندیشیده شده باشد.

"هیولاها" نمایشی است که در چارچوب های استاندارد تولید شده است. تنها به این دلیل که به لحاظ روان شناسی مطالعه دقیقی روی آن شده است و از سوی دیگر، به لحاظ اجرایی و عروسک گردانی نیز تبحر بازیگر می تواند ما را متمرکز نموده و به کشف نزدیک کند. "هیولاها" نمایشی روان شناسانه و کاربردی است که مختصات یک تئاتر حرفه ای را هم دارد. نمایش به شیوه میم اجرا می شود و عروسک، هیچ عنصر زایدی در آن نیست. به همین دلیل باید آن را در برخورد و مواجهه مخاطب اصلی اش که همان کودکان هستند، نقد و بررسی کرد. درواقع قیاس کردن "هیولاها" براساس سلیقه و نگاه تماشاگر بزرگسال بیشتر وجوه سرگرم کننده و لذت بخشش را آشکار می کند. در حالیکه حالت روانی و درمانی اش نباید از نظر بیفتد. چون این نمایش اندیشه ای برای ما ندارد. اندیشه در این نمایش شکل کاربردی به خود گرفته و غیر مستقیم و تلقین گرایانه بر کودکان تاثیرات مفید و دامنه داری خواهد گذاشت.