نقد نمایش ماهی های نُه ماهه
اسمت چی بود؟

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.
سولماز غلامی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)
(امتیاز منتقد به نمایش ***)
"ماهیهای نُه ماهه" روایت زندگی زنی است که هر شب را روی اسکله یکی از شهرهای بندری جنوب در انتظار عشقی واقعی میگذراند. زنی که سالها با آدمهای مختلف روی همان اسکله آشنا شده و از چند ماه انتظار، فرزندانش را روی همان اسکله به دنیا آورده است. زنی که خود بند ناف نوزادانش را بریده و آنها را به ماهیان دریا سپرده است. زنی که حالا با گذر زمان از خوردن ماهی بیم دارد و بوی ماهی حالش را برهم میزند. زنی که از ماهی متنفر است.
متن این نمایش تحت تأثیر رئالیسم جادویی است. سبکی که به "صابر محمدی" نویسنده نمایش "ماهیهای نُه ماهه" این اجازه را داده که در روایتی رئالیستی از زندگی زنی زجر دیده با استفاده از داستانی بومی، رسوم فولکلوریک همچون مراسم زار، استفاده از نمادها و ایهام در داستان، روایتی غیرواقعی داشته باشد. نمایش زنی را روایت می کند که در انتهای نمایش متوجه میشویم دوگانگی شخصیتی دارد.
"ماهیهای نُه ماهه" نمایشی کاملا نمادین است. از همان صحنه نخست قراردادهایش را با تماشاگر میگذارد. هرچند که پیشتر تماشاگر با توجه به نام نمایش پی به نمادین بودنش میبرد.
صحنه نخست با زایمان زنی آغاز میشود که به جای نوازد انسان، ماهی به دنیا میآورد. در یونان، کلمه "دلفوس" هم به معنای ماهی و هم به معنای "رحم" است. ماهی نماد "الهه مادر طبیعت" است. یا به عبارتی بهتر نماد زایش، حاصل خیزی و نماد زن است که به عنوان یکی از سرچشمههای زایش مورد پرستش بوده است. "کارل گوستاو یونگ" ماهی را نماد رشد و باروری روان انسان می داند. به گفته یونگ نمادف نام یا حتی تصویری از اشیای زندگی روزمره ماست که علاوه بر معنای آشکار و متداول خود معانی ضمنی مشخصی نیز دارد. در ادبیات فارسی نیز ماهی نماد زیبایی، امید، زندگی و پویایی است. هرچند که در این نمایش حرفی از امید نیست. حتی وقتی که زن مردانی خارج از اسکله را به "ننه" نشان میدهد و از او میپرسد که آیا میتواند با آنها عشق را تجربه کند یا نه؟ "ننه" به او میگوید، نه!
ماهی در این نمایش معناهای مختلفی دارد و هر کس میتواند از آن برداشتی داشته باشد. ماهی قوت غالب جنوبیهاست. پس علت این تنفر زن از خوردن ماهی چیست؟ زن ماهی دوست ندارد چرا که نوزادانش طعمه ماهیها شدهاند. زن ماهی دوست ندارد، چرا که برای او نماد همخوابگی و زایش است. زن ماهی دوست ندارد چرا که با مردانی را می شناسد که بوی ماهی میدهند. زن تنها کاری که از دستش برمیآید، ترسیدن از ماهی است و بنابراین مدام در حال عق زدن است.
اسکله، ماهی و مرد برای زن خاطراتی را به یاد میآورند. خاطرات تلخی که از کودکی با آنها درگیر بوده است. خاطراتی که زن از به یاد آوردنشان واهمه دارد و تلاش میکند آنها را به دست فراموشی بسپارد. اما این فراموشی فقط در حد به یاد نیاوردن اسامی مردانی است که با آنها رابطه داشته است و مدام نام آنها را میپرسد! "اسمت چی بود؟!" اما مابقی جزئیات را به خوبی به یاد میآورد. فقط گاهی این خاطرات پس و پیش میشوند. متاسفانه این فراموشی زن در متن به درستی و از نظر علمی بررسی نشده است. چرا که فراموشیای انواع و گونههایی دارد و هرچند که نویسنده در قالب دیالوگ تلاش دارد شخصیت زن را موجودی فراموشکار نشان دهد که تمام خاطراتش را به دست فراموشی سپرده، اما در روند داستان و حتی در شخصیتپردازی زن آن را نه از او میبینیم و نه میشنویم. این مسئله موجب تناقض گوییهایی شده است. هرچند که در انتهای نمایش زن انسانی دو شخصیتی معرفی میشود، اما نگاه درست داشتن از یک مسئله علمی مانند فراموشی کار چندان مشکلی نبود که درامنویس از آن طفره رفته است.
داستان نمایش "ماهیهای نُه ماهه" از زمانی آغاز میشود که بعد از گذر زمان سه مرد که زن با آنها رابطه داشته به سراغش میآیند و هر کدام به دلایلی از زن، فرزندانشان را مطالبه میکنند. زن برای هر سه مرد داستانی از "مریم" دخترشان میگوید. دختری با چشمانی میشی و موهایی گندمی! به "جمال" میگوید که "مریم" دخترت دوست ندارد تو را بعد از این همه سال ببیند. به "هاشم" میگوید که دخترت مُرده است و به "جواد" میگوید که "مریم" در آب غرق شده است. اما مردان "مریم" را میخواهند. چرا که هر کدام در گذر زمان زن و فرزندانشان را از دست دادهاند و حالا میخواهند با فرزندی که از این زن دارند زندگی جدیدی را شروع کنند. البته فقط با فرزندشان و نه با این زن! زن به دنبال عشق واقعی است و آنرا از مردان طلب میکند. اما آنها عشق را از او دریغ میکنند و فقط برایشان فرزند مهم است و نه زن!
نکته حایز اهمیت در این نمایش، به کارگیری درست رئالیسم جادویی است. البته این ویژگی بیشتر به کار عبور از برخی پرسش ها و خط قرمزها به کار آمده و فقط در همین حد باقی مانده است. در مابقی جزئیات سبک تا اندازه ای الکن میماند. مثلا در مورد شخصیت "ننه"! هرچند که "ننه" با بازی خوب "ناهید ثناگو" در صحنههای ابتدایی غیرواقعی بودنش را نشان میدهد، اما در میزانسها و حتی طراحی لباس این قضیه رعایت نشده و خود را زود لو میدهد. "ننه"ایی که در طراحی لباساش از طیف رنگ آبی استفاده شده است و گوشماهیها، ستاره های دریایی و مرواریدها را به عنوان سربند و دستبند و گردنبند به خود آویزان کرده، نشان از این دارد که او همان "ننه دریا"ی افسانهها و داستانهای جنوب است. "ننه دریا" گاهی همراز زن میشود تا زن با او درددل کند. زن مدام از "ننه دریا" راه و چاه را میپرسد. گاهی "ماما زار" میشود و برای او مراسم زار را برگزار میکند و در انتهای نمایش شصت سالگی زن میشود. در واقع کل این داستان روایت داستان "ننه دریا" است. "ننه دریا"یی که همان زن است. "ننه دریایی" که همان مریم است.
شیوه اجرا و طراحی صحنهای که تنگستانی برای این متن انتخاب کرده، انتخاب درستی است. چرا که میخواهد تخیلات زنی بر روی اسکله را نشان دهد. اسکلهای که به نظر میرسد متروکه است و فقط با فانوس روشن است. تمام اتفاقات در شب میگذرد. چرا که شب در چنین فضای وهمآلودی میتواند بار تخیل و غیرواقعی بودن هرچیز را بیشتر کند. زنی که هر شب واگویههای بسیاری با خود و دریا دارد. که این تخیل موجب به وجود آمدن زنی به نام "ننه دریا" شده است.
نمایش "ماهیهای نُه ماهه" اگر چه نقاط قوت در متن، اجرا و طراحی صحنه دارد اما بازی بازیگران از نقاط قوت آن تا اندازه ای کاسته است. "ناهید ثناگو" و "فهمیه عشایری" تمام تلاش خود را میکنند که نمایش از ریتم نیفتد. اما این تلاش در بازی سه بازیگر مرد دیده نمیشود و کفه ترازوی بازی بازیگران زن سنگینتر از بازیگران مرد است. نکته دیگر، تلخی و سیاهی نمایش است که از ابتدا تا انتهای کار وجود دارد. هرچند که بازیگران مرد تلاش میکنند که گاهی با طنازیهایی این تلخی را کمتر کنند، اما چندان تاثیری ندارد و در انتها موسیقی و افکتهای صدایی نمایش است. صداهای ضبط شده هرچند که واگویههای زن است اما از کیفیت پایینی برخوردار است و در جایی که "ننه دریا" مراسم زار را برگزار میکند، موسیقی ای که توسط کارگردان و دیگر عوامل گروه خارج از صحنه و در میان تماشاگران اجرا میشود، با کلیت کار همخوانی ندارد.