نقدی بر نمایش طپانچه خانم
اخترالسلطنه و ابزار قدرتش

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.
مریم جعفری حصارلو (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)
(امتیاز منتقد به نمایش ***)
قدرت همواره مقوله ای است که نظام سرمایه داری و حاکمان را دستخوش بازی بزرگی می کند. بازی ای که نیاز به ابزار دارد. ابزاری کاربردی تا بتواند، نمایانگر قدرت باشد. "طپانچه خانم" نمایشی که اساسا درباره یکی از همین ابزارها در دست قدرت است. ابزاری به نام طپانچه!
نمایش نزدیک به دو ساعت مخاطبش را بر سر بازی، برای کسب قدرت معلق و پا درهوا نگاه داشت. تازه کندی ریتم پس از گذشت نزدیک به یک ساعت از آغاز نمایش، مخاطب را کمی بی صبر هم می کرد. اساسا کندی ریتم تا پایان نمایش دستخوش تغییرات ناگهانی نشد. در عین حال با وجود کند بودن روایت، نمایش ریتم درستی داشت.
"اختر السلطنه"، یکی از ثروتمندان قاجار است. او به واسطه عمه اش که یکی از همسران شاه قاجار بوده، به نوعی با حکومت رابطه دارد. این هر دو سبب شده تا کلکسیونی از طپانچه های اجدادی را در اختیار داشته باشد و برای ایجاد نظم در شهر، گاه به گاه دست به قتل بزند. اما "سرهنگ" با نفوذی که دارد "اخترالسلطنه" را از قدرت خلع می کند. "سرهنگ"، خبر طلاق دادن عمه نازای "اخترالسلطنه" را برایش می آورد و سپس در جریان یک بحث و کشمکش همراه با قمار قدرت به ضرب گلوله "اخترالسلطنه" مجروح می شود. در نهایت پیام صلح و دوستی و جمع آوری تمامی اسلحه ها را مطرح می کند. حال "اخترالسلطنه" باید تصمیم بگیرد. یا باید اسلحه ها را تحویل دهد و یا قرامت سنگین مالی بپردازد. او بالاخره می پذیرد و اسلحه ها را واگذار می کند.
تا اینجا بخشی از روایت داستان به طور خلاصه گفته شد. اما اساسا داستان نمایش از بحث شوهر و شوهر کردن دختران وکنیزان خانه "اخترالسلطنه" آغاز می شود و در پایان هم به شوهر کردن یکی از کنیزها ختم می شود. برهمین مبنا، لازم است اثر از پایان به آغاز مورد موشکافی قرار بگیرد. زن و زمین همواره با هم نسبت فولکلوریک دارند. تا آنجا که اگر در قبایل و برخی روستاها، چه بر سر زمین و چه بر سرخونی که ریخته شده جدالی میان دو قبیله شکل بگیرد، برای صلح، معمولا یک دختر به عقد نکاح شخصی از بین افراد گروه مقابل در می آید. در پایان نمایش نیز با همین نوع نگاه، کنیز به عقد "سرهنگ" در می آید.
در این نمایش مفاهیم و روسوم به عنوان نمادها و معناها جایگاه مهمی دارند. کلیدی ترین نماد نمایش، طپانچه است. در صحنه نمایش این "طپانچه" به صورت غیر متعارف و با رنگ سفید دیده می شود. در راستای همین مفاهیم نمادین، رنگ سفید که نشانگر صلح و آرامش است. طپانچه تقریبا نمادی از قدرت مردانگی است. بنابراین توجه "اخترالسلطنه" به طپانچه هایی که نگهداری می کند، نمادی از توجه او به قدرت مردانه است. به همین دلیل، پنج بار ازدواج او بی ارتباط با طپانچه ای که مدام تمایل به در دست گرفتن آن دارد نیست!
از سوی دیگر در طراحی صحنه خانه "اخترالسلطنه" زمین بایری است که با آجرها از چهارسو، محصور شده است. به این معنا که دیوارهای خانه برداشته شده تا مخاطبان بتوانند، حوادث درون آن را ببینند. بنابراین حرکت بازیگران دارای ساختاری است که گویا دیوارهای خانه وجود دارد. نوعی خشکی و چارچوب خاص در حرکت بازیگران در نظرگرفته شده است. همچنین در این نمایش به ویژگی های چون اغراق در بازی، فانتزی، طنز، مضحکه، کمدی، سیکل گونگی ساختار درام و استفاده از موتیف برای ایجاد فضای طنز و مدی و... توجه شده است. کارگردان در طراحی حرکت و میزانس ها کاملا بر این موارد تاکید داشته است. طراحی لباس نیز به شدت به طرح های غربی پایبند بوده است. در نتیجه اگر چه درام در دوران قاجار می گذرد، اما مخاطب نمایشی حال و هوای نمایش های مدرن غربی را شاهد است. چه بسا، کارگردان تلاش داشته تا به باز شناخت آثار نمایشی ایرانی به فرم و طراحی صحنه، لباس و میزانسن های غربی دست یابد. بنابراین، ما شاهد نمایشی در عهد قاجار با حفظ اصول دیالوگ گویی و شان، مرتبه و فیگورهای قاجاری در فضایی غربی هستیم. این دوگانگی به هیچ عنوان به نمایش آسیب نزده است. بلکه خود، سبب ایجاد شیوه جدیدی در جریان طراحی حرکت ها و درام ایرانی شده است.
نورپردازی های خطی و جانبی، شیوه هایی هستند که در دو دهه اخیر در تئاتر ما بیشتر استفاده شده اند و به شیوه بیومکانیک میرهولد و ساختار حرکت های بریده بریده نزدیک هستند. این نمایش ضمن نزدیک شدن به چنین ویژگی هایی در طراحی نور، از دو رنگ سفید و سیاه استفاده کاربردی در خور تامل داشته است. ازسوی دیگر نمایشنامه پرقدرت و دارای ساختار درست بود که به شیوه تازه ای اجرا می شد. شیوه ای که سبب ساختارشکنی و باز شناخت این گونه آثار می شود آن را مورد بررسی قرار داد.
تنها مسئله ای که مخاطب در طول اجرا شاید کمی با آن مشکل داشته باشد، کشدار بودن دیالوگ هاست. هر چند زبان نمایشنامه های قاجاری معمولا دارای دیالوگ های فخیم و کشدار است، اما آن ابهت وشکوه دیالوگ های قاجاری در قا لب نمایشی مدرن جا نمی گیرد. بنابراین مدام ساختار مدرن را می شکند و از فضاسازی مدرن غربی نمایش بیرون زده و باعث خستگی تماشاگر می شود. زیرا ساختار مدرن، قطعا با دیالوگ های کوتاه بیشتر نسبت دارد. دیالوگ هایی که تنها به عنوان پاسخ یک سوال مناسب هستند و نه توضیحات نیم صفحه ای که گاه به شعر سپید شباهت دارند.
هرچند این مسائل هرگز از ارزش های نمایشنامه نویسی ایرانی، تابلوسازی و تصویرسازی های بدیع نمی کاهد. به جرات می توان گفت که تصویرسازی یکی از بزرگترین ویژگی های قابل تامل این نمایش بود. در عین حال بازیگران بدون تلاش برای ایجاد طنز و فضای کمیک، رگه های از کمدی را در کارشان داشتند و خنده جزیی از اهداف نمایش بود. این خنده گاه به دلیل نحوه حرکت ها و گاه به خاطر نحوه گویش یک دیالوگ و یا موتیف ها به وجود می آمد. برای نمونه : "من نه چیزی دیدم نه چیزی شنیدم، چه قشنگ و.... "
یکی دیگر از مسائلی که در بازی موفق بازیگران تاثیرگذار بوده بدون شک گریم ماسک بود. چهره بازیگران به صورت غیررئالیستی و به صورت گریم ماسک، آرایش شده بود. بنابراین کنیزها درشکل "دلقک" ها و "اخترالسلطنه" همچون یک شیطان دیده می شدند. اما چهره داماد و همسر "اخترالسلطنه" کاملا اغراق شده، و به فرم چهره شخصیت های قدیمی ایرانی نزدیک شده بود. "
در میان بازی بازیگران بازی "علی فلاحت پیشه" در نقش سرهنگ، "ندا مقصودی" در نقش "دده"، "فریبا متخصص" در نقش "اخترالسلطنه" و "مینا کریمی جبلی" در نقش "ماه منیر" قابل تامل بود. به ویژه بازی "علی فلاحت پیشه" که به خوبی در شکل رئالیستی و همچنین غیررئالیستی قابل پذیرش بود. به این معنا که وی در درک نقش برای ایجاد نوعی کاراکتر فانتزی موفق عمل کرده است.