در حال بارگذاری ...
...

نقد نمایش "به یادآر مرا"، نوشته و کار "فائزه رخ فیروز" (تهران)
راه رفتن روی لبه نور!

نقد نمایش "به یادآر مرا"، نوشته و کار "فائزه رخ فیروز" (تهران)
راه رفتن روی لبه نور!

توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.

سولماز غلامی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)

(امتیاز منتقد به نمایش ***)

"به یادآر مرا" یک تئاتر فیزیکال است. تئاتری که در آن بازیگران به واسطه بدن­هایشان سخن می­گویند و زبان بدن و فیزیک جای کلام را گرفته است. این تئاتر دارای یک زبان نمایشی جهان­شمول مبتنی بر بدن و عمل است. گونه­ای از تئاتر که خط داستانی کلاسیک و مشخصی ندارد و در آن بازیگران با قابلیت­های بدنی­شان، مفهوم تنهایی انسان­ها و آزادی را روایت می­کنند.

"فائزه رخ فیروز" نویسنده و کارگردان نمایش "به یادآر مرا" برای القای مفاهیم و محتوای نمایش چندین تکنیک حرکتی را تلفیق کرده و فقط با حرکات فرم، تماشاگر را آرام آرام به محتوای اثر سوق می­دهد. او برای خلق چنین اثری از تکنیک­های رقص، به ویژه باله، استفاده کرده است. بازیگران بدون استفاده از اشیا دست به خلق تصاویر بصری با بدن و فیزیک می­زنند. البته گاهی حرکات فرم در بیان مفاهیم و محتوای نمایش الکن می­ماند. هرچند که مخاطب به خاطر فیزیکال بودن اجرا می­تواند برداشت­های شخصی و مختلفی از آن داشته باشد. بنابراین باید در چنین اجراهایی متن را کنار گذاشت و داستان را با زبان بدن دنبال کرد. بازیگران با بدن­های آماده­شان حرف می­زنند.

مسلما در یک اجرای فیزیکال، فضاسازی حرف اول را می­زند. اما در نمایش "به یادآر مرا" گاهی طراحی­های فرم و رقص از محتوای اثر عقب می­مانند و شاید به این علت است که دو بازیگر علیرغم اینکه تلاش دارند حرکات موزون و هماهنگی داشته باشند، این امر در برخی از جاها میسر نمی­شود. همچنین گاهی موسیقی یا حتی نور از آنها جلو می­افتد. البته بخشی از این ناهماهنگی­ها مربوط به شکستگی دست بازیگر مرد نمایش (امیر امیری) است. در گچ بودن دست امیری برخی از حرکات او را تحت شعاع قرار داده و همین امر موجب شده تا این گونه به نظر برسد که او آمادگی اجرا را ندارد. اما با این حال باید به شهادمت او تبریک گفت که در این شرایط سخت حاضر به اجرای چنین نمایشی شده است.

حرکات طراحی شده در نمایش "به یادآر مرا" متاثر از رقص معاصر و رقص مدرن (contemporary dance) است. چرا که هم حرکات باله دارد و هم آزادی حرکت را می­توان در بدن بازیگران دید. هرچند که در طراحی حرکات و رقص از تکنیک­های خاصی استفاده نشده است و بیشتر حرکت ها حسی­ و بداهه هستند. بازیگران تلاش دارند حرکات را به سمت یک اثر قدرتمند عاطفی سوق دهند و مخاطب را همچون جریان سیال ذهن با خود همراه کنند. به خصوص در صحنه­ای که "فائزه رخ فیروز" با چشمان بسته حرکاتی نمادین و مبتنی بر رقص و فرم انجام می­دهد. به نظر می­رسد که رخ فیروز هم به عنوان کارگردان و هم بازیگر سعی دارد همانند مارتا گراهام (Martha Graham رقصنده آمریکایی) احساسات و هیجاناتش را هم در حرکاتش دخیل کند. اما گاهی این حرکات شبیه اتودهای کلاس­های بازیگری می­شود که در آن با اولین نقطه تماس فیزیکی مرد، حرکات بداهه شروع می­شود و با آخرین تماس فیزیکی مرد بر شانه زن حرکات به اتمام می­رسند.

در ابتدای صحنه زن به چیزی وصل است و تلاش می کند خود را آزاد کند. او برای این آزادی مرامت­ها می­کشد. در ذهنش یک زندگی­ رویایی می­سازد و تنها کاری که از دستش برمی­آید خیالبافی­ است. این روند پیش می­رود تا اینکه بالاخره زن آزاد می­شود. اما او که همیشه در اسارت بوده، تاب و توان آزادی را نمی­آورد و ترجیح می­دهد به همان وضعیت ابتدایی­اش باز گردد. البته این تفسیر و تحلیل من از نمایش است و ممکن است هر کس دیگری، برداشت خاص خود را داشته باشد. در این اثر معنای خاص و انتزاعی را می­توان در حرکات، موسیقی و نور حس کرد که البته در پس اجرا مستتر است. حرکات میل رسیدن به نقطه اوج دارند که همان آزادی است. این نمایش همانند تمام آثار انتزاعی مخاطب را وامی­دارد تا خود برداشتی از اثر داشته باشد.

محتوای موسیقی با محتوای نمایش همسو است. موسیقی به همراه حرکات، فرمی را به مخاطب القا می کند و چشم را با حرکات همراه می­کند. هرچند در برخی از حرکات بازیگران دچار تکرار می­شوند و این تکرار کمی خسته کننده است. اما موسیقی خوب این نمایش همچنان مخاطب را برای دیدن ادامه کار ترغیب می­کند. به گونه­ای که موسیقی و حرکات بدنی موزون همانند دوقلوهای بهم چسبیده هستند. در اینجا حرکت از موسیقی جدا نیست.

اما پرسش اینجاست که چرا رخ فیروز از تکنیک­های خاص اینگونه اجراها استفاده نکرده و آنرا فقط در حد یک اتود و تجربه رها کرده است؟ چرا با توجه به در دسترس بودن فیلم­ اجراهای مختلف اینگونه نمایش­ها، از آنها استفاده نکرده تا اثرش به مرحله پختگی یک اجرای موفق برسد؟! در واقع او می­توانست با استفاده از روش‌های جدید و بدیع در ترکیب‌بندی رقص، حرکات ملموس­تری را خلق کند. هرچند که برخی از عناصر اجرا تکراری هستند، اما تلاش او برای ایجاد ریتم و توازن عاطفی ستودنی است. بیشتر مفاهیم در تئاتر رخ فیروز کلیدی هستند. هرچند طراحی حرکت­ها گاهی شلخته نمایان می­شوند. نکته حائز اهمیت این است که "امیر امیری" و "فائزه رخ فیروز" حرکاتی کاملا آزاد و خلاقانه دارند.

رقص باله که پایه رقص صحنه­ای است در اینجا خودنمایی می­کند. اما متاسفانه از آنجایی که باله در کشور ما چندان جایگاهی ندارد، حرکت­ها کمی نافرم هستند. اما امیری و فیروز با توجه به توانایی­هایشان تلاش دارند حرکات را بر اساس ارتباط­ شان با موسیقی انجام دهند.

از سویی طراحی لباس در چنین اجراهایی می­تواند بر ارزش­های زیبا شناختی اثر کمک کند و لباس و حرکت می­توانند ترکیب­بندی خوبی ایجاد کنند که متاسفانه نمایش "به یادآر مرا" فاقد طراحی لباس است.

شاید با توجه به اینکه این نوع شیوه اجرا در ایران چندان سابقه­ای ندارد، در طول اجرا برخی از تماشاگران یا در خواب و یا منتظر به اتمام رسیدن نمایش بودند. البته این قضیه را ضعف مطلق کار نمی­دانم. بلکه فکر می کنم که این مسئله بیشتر نشان دهنده این است که هنوز این نوع شیوه اجرا عمومی نشده و مردم دوست دارند که بیشتر از چشم ها، گوش­هایشان کار کند. چه خوب است از چنین گروه­های نمایشی حمایت شود تا جایگاهش را هم در میان عوام و هم خواص پیدا کنند.

باید به "فائزه رخ فیروز"، "امیر امیری" و دیگر عوامل اجرای این نمایش دست مریزاد گفت که با خلاقیت و مسلما محدودیت­ها و ممیزی­ها چنین اثری را خلق کرده­اند.