چه خوب میشود
بولتن شماره 7

فرزین ریحانی راد: مکان: راه پله. زمان: ده دقیقه به دوازده شب. شخصیتها: من و تلفن همراهم که ناله میکشد و صدایی که پیشنهاد نوشتن سرمقاله میکند برای روزنامۀ جشنوارۀ بیست و نهم تئاتر فجر؛ آنهم به دلیل آنکه به عنوانِ «جوانترین کارگردان بخش مسابقه بینالملل» با بیستوشش سال سن، مفختر شدهام.
دستم به کلید برق راه پله میرسد و همه جا روشن میشود؛ آنقدر با عجله برای کاری به سمت خانه دویدهام که کیفم را جا گذاشتهام... حالا کلمات ذره ذره در ذهنم شکل میگیرد. بخش مهمی از تئاتر ایران را دانشگاهیان تشکیل میدهند؛ دانشجویان و اساتید. به عنوان عضوی از خانوادۀ تئاتر دانشگاهی همواره با این موضوع درگیر بودهام: روزهای برگزاری جشنواره فجر همواره مصادف با فصل امتحانات، پایان ترم و نزدیکی کنکور کارشناسی ارشد و تحویل پروژه و از این دست موارد است. جشنواره امسال هم با شروع نیمسال دوم تحصیلی مصادف شده است. چون دوره کارشناسیام را در بیرون تهران گذراندهام همیشه شوق دیدار اجراهای جشنواره فجر باعث شده در سختترین شرایط فاصله 600 کیلومتری مسافت - لطفاً از سمت تبریز حساب کنید- تا تهران را به جان بخرم و زائروار راهی چهارراه ولیعصر شوم. همینطور که به این مسائل فکر میکردم دلهرهای ناشناخته به سراغم آمد، هنوز دو طبقۀ دیگر مانده برای رسیدن به خانه، دستم را به نردهها میگیرم و نفس تازه میکنم؛ با توجه به اینکه رشته نمایش در دانشگاههای شهرستانهایی نظیر تبریز، شیراز، اراک، بوشهر، تنکابن و بروجرد دایر است چه خوب میشود اگر دانشجویان و اساتید امکانات مناسبتری برای این حضور و تماشای نمایشهای جشنواره داشته باشند. بعد از پایان امتحانات که حوالی 10 بهمنماه است به مدت 10 روز پس از آن دانشگاهها در تعطیلی به سر میبرند که روزهای فراغت دانشگاهیان هم محسوب میشود. چه خوب میشود اگر جشنواره بتواند در مورد زمان برگزاری اش، تئاتر دانشگاهی و هنرمندان اش را هم در نظر داشته باشد. تنها چند قدمی تا در خانه مانده. امیدوارم از سالهای آینده شاهد جشنوارهای با حضور گستردهتر نیروهای دانشگاهی باشیم. کلید و قفل و دری که گشوده میشود. باید این نوشته را هرچه زودتر ثبت کرد.