گوردون واین: هنرمندان ایران و آلمان، چیزهای زیادی میتوانند از هم یاد بگیرند/ دخترم در بازگشت از ایران اشک میریخت

گوردون واین، رئیس خانه تئاتر فرانفکورت، در گفتوگو با سایت ایران تئاتر از مراودات فرهنگی و علاقهاش برای تنظیم یک قرارداد دائمی میگوید تا ارتباطات دوجانبه هنرمندان ایرانی و آلمانی را تضمین کند.
کیمیا خطیبزاده: گوردون واین، رئیس خانه تئاتر فرانفکورت و خانه تئاتر هاوس، حالا بیشتر از پنج سال است که از طریق جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان با ایران آشنا شده. او که به عنوان داور بخش بینالملل به این جشنواره دعوت شده بود، خاطره سفر و آشناییاش با فرهنگ و هنر ایران را هیچگاه نتوانست از ذهنش خارج کند و با تاثیر عمیقی که گرفته بود، چند بار دیگر به ایران بازگشت.
گوردون واین که خودش بدون هیچ حمایتی از سن جوانی با تاسیس سالنی خصوصی، فعالیت حرفهای خود را در زمینه تئاتر کودک و نوجوان در آلمان شروع کرده است، از چهار سال قبل به صورت جدی پیگیر ایجاد روابط فرهنگی و حرفهای در سطوح بالا با هنرمندان ایرانی شد؛ ارتباطی که به گفته خودش باید در سطوح سازمانها و ارگانها و مسئولان دولتی هم شکل بگیرد. این مراوده فرهنگی این امکان را به هنرمندان آلمانی و ایرانی میدهد که در جشنوارههای دو کشور شرکت کنند و تجربهها و همکاریهایی مشترک بیافرینند.
در جریان سفر اخیر این هنرمند و مدرس آلمانی به ایران به بهانه سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، گوردون واین با علی مرادخانی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دیداری داشت که در آن جزییات روابط فرهنگی و برنامههای آینده دو کشور بررسی شدند. گوردون واین امیدوار است بتواند به زودی با ایران قراردادی در این زمینه امضا کند.
به همین بهانه، در روزهای جشنواره سری به هتل محل اقامتش زدیم تا گفتوگویی درباره جزییات این روابط فرهنگی که او در دیدار با علی مرادخانی مطرح کرده است، داشته باشیم. گفتوگوی سایت ایران تئاتر با این هنرمند آلمانی را میخوانید.
از چه طریقی به ایران آمدید و با جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان آشنا شدید؟
من در سال ۲۰۱۰ میلادی برای اولین بار به عنوان داور بخش بینالملل جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان از طرف اداره کل هنرهای نمایشی به ایران دعوت شدم. مسلم قاسمی که هنرمند ایرانی و بسیار ارجمندی است، مرا معرفی کرده بود. من او را به عنوان یک نمایشنامهنویس و کارگردان نمایشهای کودک و نوجوان از فرانکفورت میشناختم، برای همین دعوت او را قبول کردم. خود او تا به حال در این سفرها سه بار من را همراهی کرده و همیشه با من درباره تئاتر کودک و نوجوان همفکری داشته است.
در اولین سفری که به ایران آمدم، همسر و دخترم هم حضور داشتند. دخترم در آن زمان ۱۶ سال داشت. میزبانان ایرانی ما تلاش کردند تا ما را با فرهنگ، مردم و جامعه هنری همدان آشنا کنند و بسیار موفق بودند. در کنار برنامه فشرده جشنواره، برنامههای مختلفی مانند بازدید از غاز علیصدر، گنجنامه و بازار را برای ما برنامهریزی کردند. این مسئله باعث شد تا ما واقعاً با فرهنگ و هنر این منطقه آشنا شویم.
از این دیدارها و مراوده ها با جامعه چه چیزهایی دستگیرتان شد؟
فهمیدیم درصد علم و نبوغ و سطح تحصیلات در ایران بسیار بالاست. و چیزی که به همه این مسائل مهر تاییدی میزند، مهماننوازی بیشائبه ایرانیهاست. هر جا که ما رفتیم، به جز مهر و محبت و صفا چیز دیگری ندیدیم. نه فقط دیدارهای کاری و حرفهای، بلکه ارتباطات عاطفیای که با هنرمندان شما و مردم و کوچه و بازار میتوانستیم برقرار کنیم، واقعاً ناگفتنی است. بگذارید خیلی راحتتر بگویم، ما بعد از سفر چند روزهمان به ایران، وقتی داشتیم سوار هواپیمای برگشت میشدیم، دختر من حقیقتاً شکست. اشکش سرازیر شد و بسیار احساساتی شده بود.
زمینه این ارتباط فرهنگی از کجا آغاز شد؟
قبل از خاتمه سفر اول ما به ایران، از طرف مسوولان وقت اداره کل هنرهای نمایشی مورد سوال قرار گرفتیم که شما احتمال به وجود آمدن زمینههای همکاری بین هنرمندان آلمانی و ایرانی را چگونه میبینید و اگر پیشنهادی برای ایجاد و تداوم این همکاری دارید، اعلام کنید.
ما پیشنهاد دادیم که برای برقراری ارتباط بهتر، باید ادارهها و سازمانهای تخصصی تئاتر در هر دو کشور وارد عمل بشوند. مانند مرکز هنرهای نمایشی ایران و اداره تئاتر کودک و نوجوان آلمان. ما فکر کردیم بهتر است مسولان دو کشور با هم وارد ارتباط شوند و در آن سطح همکاری را آغاز کنند، تا ما هم سهم خود را در سطح هنری این همکاری انجام دهیم.
پیشنهاد شما چیست؟
برای یک پروژه موفق نه فقط قدمهای تخصصی و کاری مهم است، بلکه ارتباطاتی که اشخاص چه از نظر احترامی، چه از نظر فهم و درک و چه از نظر نزدیک شدن فرهنگها به هم میکنند، عامل بسیار مثبتی است.
برای ایجاد یک همکاری فرهنگی، نیاز به ارتباطاتی چند جانبه است. اول از همه برمیگردد به ارتباطات مرکز هنرهای نمایشی و اداره تئاتر کودک و نوجوان آلمان چه به صورت تلفنی یا نامهای یا پست الکترونیک. طبق تجربه ما، در ایران جشنوارههای تئاتری زیادی در طول سال برگزار میشوند. ما میخواهیم ارتباط بین گروههای شرکت کننده در این جشنوارهها را با گروههای نمایشی آلمان برقرار کنیم. ما برای این جشنوارهها از هنرمندان آلمانی دعوت میکنیم و علاقهمندان را در طی پروسهای انتخاب میکنیم و از آن حمایت میکنیم تا در این جشنوارهها شرکت کنند.
ما فکر کردیم نیاز به یک رابط برای برقراری ارتباط بهتر با ایران داریم. از طرف آلمان، آقای مسلم قاسمی به دلیل تواناییهای متعددش انتخاب شد. من هم از آلمان با امکاناتی که دارم شرایط حضور و تداوم این همکاری را برای هنرمندان به وجود میآورم.
مرحله بعدی دیدارها و سفرهای کاری بین هنرمندان است. هنرمندان آلمانی باید بیایند و فرآیند کاری هنرمندان ایرانی را از نزدیک ببینند و هنرمندان ایرانی نیز باید به آلمان سفر کنند و شاهد روند تولید هنرمندان آلمانی باشند. ما معتقدیم به این صورت است که یادگیری و ارتباط فرهنگی دوطرفه شکل میگیرد.
برای همین پیشنهاد شد رییسهای جشنوارههای تئاتری دو کشور هم با هم دیدار کنند و این ارتباط شکل بگیرد. همین اتفاق هم افتاد و رئیس جشنوارههای مختلف آمدند و با هم دیدار کردند.
این ارتباطاتی که قرار است شکل بگیرد، از نظر من باید هم سطح باشد. هنرمند با هنرمند، مدیر با مدیر، مشاور با مشاور. من اصلاً منظورم این نیست که ما بهتر از شما میتوانیم. ما هیچ موقع قصد دیکته کردن به شما را نداریم. فقط میگوییم ما و شما با دو روش مختلف کار میکنیم. هیچ کدام از دیگری بهتری نیست و هیچ کداممان هم کامل نیستیم. برای همین باید با مشاوره و همکاری کار را جلو برد تا به آیندهای روشن برسیم.
ما از ابتدا به دنبال نقاط مشترک بودیم و خواستیم با تعامل، نقاطی که ممکن است ما را از هم دور کند را از بین ببریم. قراردادی را با هم تنظیم کردیم تا به صورت رسمی این ارتباط را آغاز کنیم و حالا آماده امضای این قرارداد هستیم. موارد این قرارداد را من به آقای مرادخانی به عنوان متخصصی در این زمینه و مسئول تاثیرگذار ارائه کردم. از طرف او هم پیشنهادها و قولهای خیلی خوبی به ما داده شده که قرار است در اسرع وقت رسیدگی شود.
در موازات همه این فعالیتهای دو جانبه به خاطر اینکه قدمهای سازندهای را از همان ابتدا برداریم، قسمت فرهنگی سفارت آلمان در تهران را در جریان گذاشتیم؛ انستیتو گوته که برای شما حتماً آشناست. همچنین مقامات محترم سفارت ایران در برلین و سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران را در فرانکفورت در جریان گذاشتیم تا همه عزیزان در جریان همه قدمهایی که برداشته میشود، باشند.
کمی درباره فعالیتهایی که در سالهای اخیر برای ارتباط بیشتر بین دو کشور انجام شده است، بگویید.
من در فرانکفورت صاحب یک سالن تئاتر هستم. خانه تئاتر فرانکفورات، سالنی خصوصی است که ۸۰ صندلی دارد و اصلاً با تئاترها و سالنهای دولتی قابل مقایسه نیست، اما هر چه باشد یک مرکز هنری و فرهنگی محسوب میشود که از همین طریق مراودات فرهنگی را با ایران شروع کردیم.
یکی از پیشنهادهایی که مطرح شده و رویش کار کردیم، ارتباطات نویسندگان دو کشور با هم است. یعنی داستانهای قدیمی و محلی ایرانی به آلمانی ترجمه شوند تا بتوانیم با حمایت ارگانهای دیگر، این کتابها را چاپ کنیم و در دسترس کودکان و نوجوانان آلمانی قرار بدهیم. مورد دیگر ارتباط، اساتید با یکدیگر است. این ارتباط در سطحهای دیگر به دانشگاهها و امورات پژوهشی و تخصصی میرسد.
سال ۲۰۱۲ بار دیگر به ایران آمدم، برای برگزاری کارگاههای آموزشی و ایراد سخنرانی. موضوع اول من در این کارگاهها، زیرساختها ومدیریت مالی تئاتر خصوصی بود و موضوع دوم تئاتر کودک و نوجوان.
سال بعدش دوباره به ایران آمدم و کارهای جشنواره را دیدم. کارهایی را گزینش کردم تا از آنها برای حضور در آلمان دعوت کنیم، تا بعد از طی شدن مراحل بعدی و گرفتن ویزا به آلمان بیایند که همین اتفاق هم افتاد.
مسئولین محترم آن زمان اداره کل هنرهای نمایشی را دعوت کردیم که به آلمان بیایند و مراحل کاری و زیرساختها را از نزدیک به آنها نشان دهیم. سه کارگردان ایرانی را نیز در کنار این مسئولین دعوت کردیم تا به آلمان بیایند.
یک سال بعد من دوباره به همدان آمدم و دو گروه دیگر را از جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان انتخاب و به آلمان دعوت کردم. آنها در جشنوارهها و کنفرانسهای آلمانی شرکت کردند.
ما در سه سال به آن اهدافی که برای ارتباط مستقیم و دید و بازدیدهای متقابل مد نظر داشتیم و پایههای فکریاش را در ۲۰۱۰ بنیان گذاشتیم، دست پیدا کردیم و امیدواریم این مسئله برای آینده هم تدوام داشته باشد. در حال حاضر موضوع اصلی، تداوم این رابطه و تلاشهایی است که در این سالها در کنار هم کردیم.
اشاره به چاپ کتاب های ایرانی در آلمان کردید. در این زمینه توضیح بیشتری دهید.
ما در زمینه نویسندهها و ترجمه آثار هم با کمک مسلم قاسمی و نویسندهای آلمانی به نام مارتین بالشایک، کتابی را ترجمه و چاپ کردیم. با هماهنگیهایی که انجام شد، آقای قاسمی کتاب را از آلمانی به فارسی ترجمه کردند و آن را چاپ کردیم. احتمال بسیار زیادی وجود دارد که این نمایشنامه را مسلم قاسمی کارگردانی کند و به صحنه ببرد.
آقای قاسمی که این کتاب را ترجمه کرد و چاپ کرد، اولین جلدش را به آلمان آورد و به ناشر نشان داد و آن اتشارات از امانت ما و از اینکه نام انتشاراتش در ایران هم آمده است، بسیار خوشحال شد.
هر سال، دیدار سالیانه نویسندگان در تئاتر من اتفاق میافتد. برنامهای از قبل تعیین شده است که همه اعضا در جریان آن هستند و برنامههای خود را با آن تنظیم میکنند. تقریبا ۱۵۰ نویسنده کودک و نوجوان آلمانی زبان در آنجا جمع میشوند. در رابطه با امکانات و تغییرات نویسندگی صحبت میشود. من را برای اهدای جایزه به نویسندگان دعوت کرده بودند و آقای قاسمی هم حضور داشتند. میخواهیم همین قدمهایی را که با هنرمندان آلمانی برداشتیم، با کمک مسئولان ایرانی با هنرمندان شما کنار هم و برای هم برداریم.
من با اعتقاد خاص خودم میگویم، که امکان و بستر مناسب همکاریهای فرهنگی بین ما وجود دارد. چون حالا پنج سال است که هر دو طرف داریم برایش زحمت میکشیم.
از جشنواره سیوسوم فجر هم کاری را برای اجرا در آلمان دعوت کردهاید؟
کارهای بسیار زیادی را به ما معرفی کردند که ما با کمال میل همه را میبینیم و مانند روال سالهای گذشته از بین آنها گزینش میکنیم و اگر از طرف جشنوارههای آلمانی قبول شدند، با تمام وجود از آنها حمایت میکنیم که به آلمان بیایند. ما همه هماهنگیهای ورود و خروج و اقامت را انجام خواهیم داد. برای اینکه این مسیری است که هنرمندان ایرانی میتوانند از طریق سکویی مانند آلمان، هنر خود را به بقیه جهان نشان دهند. چرا که این مسیر، راه را برای شرکت در جشنوارههای دیگر جهانی هم باز میکند.
مثلاً ما در جشنواره همدان، کار گروه اسپانیایی را دیدیم و از آنها دعوت کردیم به آلمان بیایند. این زمینه آشنایی در جشنواره بینالمللی همدان شکل گرفت. و به همین طریق میتواند برای هنرمندان ایرانی در فستیوالهای دیگر جهانی اتفاق بیفتد. من فقط تقاضا دارم که نگذاریم این همه کار و تلاشی که کردیم، ناتمام بماند.
ما نمیخواهیم این جشنوارهها حالت توریستی برای ما پیدا کند. هنرمندان ایران و آلمان چیزهای زیادی میتوانند از هم یاد بگیرند. به همین خاطر من یک گروه تئاتری در آلمان به وجود آوردم و از همه گروههای تئاتری که دوست دارند با هنرمندان ایرانی آشنا شوند و همکاری کنند، دعوت کردم. من که نمیتوانم همه کارها را تنهایی انجام بدهم(خنده). از همان اول هم من این گروه را با نام گروه دوستی تئاتر ایران و اروپا دور هم جمع کردم.
تا به حال برای رفتوآمد بین دو کشور برای هنرمندان مشکلی به وجود نیامده است؟
وقتی مهمانان عزیز ایرانی به آلمان دعوت میشوند، تمام همکاریهای لازم برای سریعتر شدن روند کارها انجام میشوند. مشکل دوتاست؛ یکی خروج از ایران یکی ورود به آلمان.
شما خودتان میدانید که هنرمندان، میلیونر نیستند. ممکن است یکی از مشکلاتی که برای گرفتن ویزا باشد، سوابق مالی این هنرمندان باشد. آخر کدام هنرمندی میتواند دفترچه بانکیاش را با یک عالمه پول نشان بدهد؟! من باید زنگ بزنم و بگویم اینها هنرمندند و هنرمندان هرگز پول زیادی در بساط ندارند. اما مطمئن باشید ما هزینههاشان را تامین میکنیم.
من همین جا هم میخواهم از مسئولان قسمت ویزای کنسولگری ایران در فرانکفورت تشکر کنم. من ویزایم را ۲۴ ساعته گرفتم و آنها ترتیب سفر من را دادند.
در جلسه شما با آقای مرادخانی چه گذشت و همت ایشان را برای جلو بردن این روابط فرهنگی چطور دیدید؟
موضوع اصلی صحبت ما در این ملاقات، عملی کردن حرفهایی بود که از چهار سال پیش با ایران مطرح کردهایم و امیدواریم بتوانیم قراردادی را در این زمینه امضا کنیم. من طی این دیدار فهمیدم، مرادخانی کسی است که مانند یک چتر از جریان و فعالیت هنری زیر مجموعه خود حفاظت و حمایت میکند. برای عملی کردن این برنامه فرهنگی، ما نیاز به کسی مانند او داریم؛ مدیری که علاوه بر تخصص لازم، میتواند این جریان فرهنگی را باشتاب جلو ببرد.
ما در این مرحله فقط میخواهیم راه را هموار کنیم و مسیری را که شروع کردیم تداوم بخشیم. آقای مرادخانی به نظر کسی میآیند که میتوانند با همتی که دارند، ما را در این مسیر یاری کنند.
آیا به جز ایران با کشور دیگری هم این گونه روابط فرهنگی برقرار کردید؟
این گونه روابط و مراودههای فرهنگی در سطح بینالملل، کار بسیار زیادی را میطلبد. امکان این ارتباطات وجود دارد، ولی الان من تئاتر کوچکی دارم و امکان گسترش این روابط به کشورهای زیادی را ندارم. ولی اگر مسئولان تئاتر شما به جشنوارههای ما بیایند، مسئولان جشنوارههای دیگر جهان را آنجا ملاقات میکنند و این ارتباطات جهانی شکل میگیرد.
عرصه کاری شما تئاتر کودک و نوجوان است، با این حال از جشنواره فجر امسال بازدید کردید. نظرتان درباره کارها چه بود و آیا زمینهای برای همکاری در تئاتر بزرگسال هم دارید؟
همان طور که خودتان اشاره کردید، حیطه تخصصی من تئاتر کودک و نوجوان است. با این حال میتوانم بگویم تمام کارهایی که من دیدم، در سطح بینالمللی بودند و میتوانند در جشنوارههای مختلف دنیا شرکت کنند. هیچ کاری نبود که به دلیل یک نقطه ضعف خاص از نظرم بتواند حذف شود. تنها چیزی که من نمیپسندم، تئاتر گیشهای است، تئاتری که تنها قصدش سرگرمی باشد. هدف من از تئاتر، تئاتر برای کودکان است. امیدوارم در اینجا هم هدف تئاتر برای بزرگسالان باشد نه فقط مسائل مادی و سرگرمی.
خیلی خوشحالم که این جشنواره را هم دیدم و از کارها بسبار لذت بردم. با این حال حوزه تخصص من تئاتر کودک و نوجوان است و این ارتباط فرهنگی نیز فعلاً محدود به همین حیطه است.
شما در طول این بازدید از سالن تئاتر باران نیز دیدن کردید. چه پیشنهادهایی برای سالنهایی خصوصی مانند باران دارید که مانند خود شما یا امکانات و پول کمتر به نسبت سالنهای دولتی، شروع به کار کردند؟
مسئولین تئاتر باران دقیقاً در هم حدود سنی هستند که من کارم را شروع کردم. از دیدارشان خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. شرایطشان بسیار شبیه به شرایط من در ۲۵ سال پیش بود. پولی نداشتم و با هنرمندان فقیرتر از خودم کار میکردم. از این نظر هیچ فرقی بین ایران و آلمان نیست. کسی که پول ندارد همه جا یکی است! سوال این است که چطور به همه خواستههایت برسی و چکهایت هم برگشت نخورد. قبول میکنی که تبلیغ کوکاکولا را به دیوارهای سالن تئاتر کودکان بچسبانی یا میگویی این مسئله برای من قابل قبول نیست؟ من در تئاتر خودم گفتم هرچقدر هم پول بدهید، من تبلیغ کوکاکولا را برای بچهها نمیکنم.
آدم در ابتدا باید ببیند کجا ایستاده و به کجا میخواهد برود. اولویتهایش چیست؟ آن زمان است که با خلاقیت و تفکر راهها برایمان باز میشود. اما مشکلات همه جا هست. امیدوارم این جوانانی هم که تازه کار خود را شروع کردند با دیدن مشکلات کار خود را زمین نگذارند و همچنان ادامه دهند.