گفت و گو با علیرضا داوری، کارگردان نمایش «آواز مترسک زمین های خشک»
کلیتی به نام پیکره تئاتر ایران

علیرضا داوری که با نمایش «آواز مترسک زمین های خشک انتظار» در جشنواره تئاتر فجر حضور دارد درباره کارش بیان کرد: نمایش، داستانی قبیله ای است و از ماجراهای خود جنوب استفاده شده و در مورد انتقام است.
در شیوه کارگردانی سبک خاصی مدنظرم نبود ولی epic را در نمایشم دیده می شود و البته یک بخشی هم رئال است و از آیین های فولکور هم استفاده کرده ایم که مقداری به پست مدرن نزدیکش کرده است. ولی کلاً سعی کرده ایم ریتم (Theme) رئال را داشته باشد. متن نمایش را خودم نوشته ام که اقتباسی آزاد از مرزآباد توفیق الحکیم است. چون به فضای این منطقه می خورد. متن چند بار بازنویسی شد تا به این متنی که موجود است، رسیدیم. او درمورد جایگاه جشنواره تئاتر فجر در کلیات تئاتر کشور افزود: بحث مفصلی است. اگر در بخش مناطق که خودم هستم بررسی کنیم در بخش استان ها مشکل دارد؛ یعنی انتخابش استانی و منطقه ای است و بعد به جشنواره تئاتر فجر می رسد. چون نگاهی که به استان ها می شود کارشناسی شده نیست حتی انتخاب داوران. هر اتفاقی که افتاد ما می گوییم که انتخاب داوران بوده ولی صوری است. یعنی استان یک چیز انتخاب می کند و داور حالا اگر تائید کند و مورد نظرش باشد و بعد کدام داور باشد که انصاف داشته باشد کار انتخاب می شود. داوری در ادامه در خصوص تأثیر جشنواره تئاتر فجر در تئاتر کشور به لحاظ کمی و کیفی اظهار کرد: از لحاظ کیفی می توانم بگویم که تئاتر شهرستان تنها منفذی در تئاتر کشور است. الان بیشتر تنوع تئاترهای کشورمان در تئاتر شهرستان است چون نگاهشان با نگاه تئاتر تهران مقداری متفاوت است. وی در پایان برای هر چه بهتر برگزار شدن جشنواره تئاتر فجر پیشنهاد داد که: یک بخش آن همان نگاهی است که به گروه ها می شود. از لحاظ مالی، در تخصیص بودجه که 5/2-3 میلیون به یک گروه می دهند که هم هزینه ایاب و ذهابش باشد هم دکور و لباسش باشد تا بودجه هایی که به تهران داده می شود، تفاوت بسیار است. بعضی وقت ها کیفیت کار شهرستان خیلی بهتر از تئاتر تهراناست ولی همین بعد مالی مشکل ساز است. یک کار که آهنگساز دارد، طراح دارد وقتی یک کارگردان تمام کارها را خودش انجام دهد بخاطر اینکه هزینه ندارد، مسلماً کیفیت کارش پایین می آید. مشکلی که بچه های شهرستان دارند بیشترش همین است که متأسفانه از این بخش غافل می شوند. به نظر من پیکره تئاتر ما یک پیکره یکپارچه نیست، پیکره چند تکه است مثلاً تئاتر شیراز یک جایگاه برای خودش دارد، تئاتر کرمان یک جایگاه دارد و هر کدام هم باز مشکلات و پیچیدگی های خودشان را دارند و این خیلی مشهود است حتی از لحاظ سیاست گذاری، امکانات و منافع در استان ها با هم متفاوت است. ما کلیتی به نام پیکره تئاتر ایران نداریم که حالا من بخواهم به آن جایگاهی بدهم، نمیدانم، شاید اساتید و بزرگان که صاحب نظر باشند بهتر بتوانند جوابگو باشند. گمان می کنم که باید سیاستگذاری کلان و ثابتی روی جشنواره تئاتر فجر انجام شود. فارغ از هر دیدگاه سیاسی فقط با دیدگاه های اجتماعی و فرهنگی سیاست گذاری کلان و دراز مدت انجام شود و این ادامه پیدا کند و این سیاست گذاری فقط مخصوص بخشی از تئاتر این کشور نباشد کل تئاتر این کشور که ما ببینیم از هرمزگان تا مازندران چه اتفاقی در تئاترش می افتد. در آن راستا و خط مشی چشم اندازی تعریف شود براساس آن چشم انداز استراتژی در فرهنگ های بومی ما و جاهای مختلف این را تدوین کنند و واقعاً امتداد پیدا کند. ما یکسری مشکلات بزرگ و برجسته ای داریم که این ها را هر کسی می بیند حتی یک کسی که تئاتری نباشد. من فکر می کنم الان شاکله، چارچوب و استخوان کار ایراد دارد خیلی به ویرایش نیاز نداریم به بستن آن structure نیاز داریم.