در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به اجرای «سِلفا» (قرعه) از کشور عراق به کارگردانی عامر ابولهیل، بخش مسابقه بین الملل

جنگ بازی

نگاهی به اجرای «سِلفا» (قرعه) از کشور عراق به کارگردانی عامر ابولهیل، بخش مسابقه بین الملل

جنگ بازی

سامی صالحی ثابت (عضو انجمن نویسندگان، منتقدان و پژوهشگران خانه ی تئاتر)

فرم اجرا ترکیبی از بازی و آئین است؛ دو فعالیت دسته جمعی بشر از دوران پیش از تاریخ تا کنون. دو فعالیتی که «ریچارد شکنر» در کتاب مهم خود «نظریه اجرا» آن ها را دو سر ابتدایی و انتهایی بردار هفت گانه هنرهای نمایشی، معرفی کرده است:

1) فرم اجرای «سِلفا» شبیه یک بازی دسته جمعی(game)  با مشارکت تماشاگران است. در این فرم پیش از ورود تماشاگران به تالار نمایش، یک کارت قرعه کشی به آنها داده می شود تا بعد و در طول اجرا، هرگاه شماره کارتشان خوانده شد، نمایش براساس مشخصات مندرج در کارت آنها پیش برود.

2) فرم این اجرا همچنین تداعی کننده یک آئین نوع دوستی نیز هست. آئینی که با مشارکت تماشاگر ایجاد و اجرا می گردد. «سِلفا» (قرعه) در کشور عراق به صندوقهای پس انداز خانوادگی اطلاق می شود. از همان جنس صندوقهای مشارکتی نوع دوستانه ای که جمعهای کوچک خانوادگی به منظور حمایت مالی از یکدیگر و با کمترین ضوابط و قید و بندی تشکیل می دهند.

اما سهم تماشاگر در «سِلفا» چیست؟ در بعد بازی و بررسی دخالت و تأثیر تماشاگر در بازی، وظیفه و نقش محول شده به تماشگر در این اجرا در سطح نمادین و تشریفاتی باقی می ماند. یعنی اجرا قصد نداشته که بازیی واقعی ترتیب دهد و تنها قالب بازی را وام گرفته است. در این اجرا کنش یا انفعال تماشاگر تأثیری بر روند اجرا ندارد و همه چیز از پیش مشخص، میزانسن و مهار شده است. اجراگران در هر صورت کار خودشان را انجام می دهند؛ چه تماشاگر حداقل نقش -یعنی خواندن و اعلام مشخصات کارت- را تقبل بکند چه در برابر این ایفای حداقل( وظیفه در اجرا) مقاومت و امتناع ورزد. در هر حال اجراگران در هر قدم از اجرا قطعات نمایشی کوتاهی(اپیزود) را برای تماشاگران اجرا کنند.

اما مهمترین پرسشی که در بعد آئینی اجرا مطرح می شود این است: تماشاگر در این صندوق(اجرا) چه چیزی را سرمایه گذاری کرده یا می کند؟ او در چه چیز با خانواده بزرگ(جمع اجراکنندگان و دیگر تماشاگران) شریک شده که انتظار داشته باشد در انتها کل آن را به او بدون بهره و چشمداشت(قرض الحسنه) پاداش بدهند؟ پاسخ نمایش به این پرسش این است: جنگ! خانواده بزرگ عراق، ملت عراق، 36 سال اخیر را درگیر جنگ بوده و هنوز هم هست. جنگ و کوچ اجباری ناشی از جنگ زدگی! جنگ با تمام ابعاد نچسب و آزاردهنده اش یعنی ترس، غم، انزجار و حتی شادی! جنگی که سهم تقصیر همه بشر است. جنگی که نتیجه کنشهای پیشین و فعلی بشر است. اجرا به وضوح انتظار دارد تماشاگر سهم تقصیر و مسئولیت خود در جنگ را، هر جنگی و نه الزاماً جنگ عراق را، بپذیرد. اجرا با تکیه بر این فرض که اعتقاد و باور مشترک اجراکننده(بازیگر) و شرکت کنندگان احتمالی(تماشاگر) در «مضر و مخرب بودن جنگ» می باشد؛ آئین را به عنوان الگو و ظرف خود انتخاب کرده است. در این خصوص اجرا خطا نرفته است. چرا که مضمون «مخالفت با جنگ» مضمونی انسانی و فرامرزی ست و همین می تواند زمینه پذیرش شرکت در آئین را برای هر تماشگر- از هر اقلیم و فرهنگی- را ایجاد کند.

دو بازیگر جوان با پوشش و آرایش مد روز، سیاه پوش با نیم بوتهای سفید سوار بر اسکوتر برقی، در صحنه لاجوردی پوشیده از ارقام شبرنگ، به نوبت به سمت تماشاگران آمده شماره کارتی را اعلام      می کنند. پس از اعلام شماره کارت و براساس مشخصات مندرج در کارت که موضوع و حالتی در آن پیشنهاد داده شده(موضوع:جنگ- حالت:تنفر، موضوع:هجرت-حالت:ترس و ...) قطعات نمایشی از پیش مشخصی را برای تماشاگران برخوانی می کنند.

انعکاس از خود بیگانه شدن یک ملت تحت تأثیر جنگ را در انتخاب طرح اجرایی گروه می توان لمس کرد. نمی دانم این را به عنوان امتیاز اجرا برشمرم یا عیب. اما واقعیت این است که تمامی عناصر اجرا کمترین نشانی از تئاتری «عربی-عراقی» ندارند. زبان این اجرا حتی از جنگ و آفاتش مصون نمانده و بنا به تغیر تعادل 35 ساله کشور عراق و تحت تأثیر نفوذ غربی ها به خاک و فرهنگ عراق، ناخوداگاه و جا به جا با زبانی بیگانه (زبان انگلیسی) مخدوش شده است. لباسها، صحنه، رقص و ابزار همه مدرن و بیشتر غربی (آمریکائی) هستند. عناصر دیداری و شنیداری اجرا کمترین نشانی از هویت عربی شرقی اقلیم عراق را ندارد. شکل پیاده سازی ایده هم بیشتر شبیه شوهای تلویزیونی ماهواره ای دو نفره است. حرکت بازیگران روی صحنه ایستاست و بیشتر شاهد روایت کلامی و نقالی بازیگران از موضوع جنگ هستیم. شاید برخوانی عنوان مناسبی برای این اجرا باشد چرا که پیش بینی ساختن یک تئاتر از ترکیب جالب یک بازی و یک آئین- با اینکه انتخاب درستی بوده- اما در اجرا به کمال و درستی محقق نشده و در همان حد طرح باقی مانده است. اینکه چرا چنین اتفاقاتی افتاده و چه تعمدی در این انتخابها بوده؛ پرسشی ست که باید از کارگردان نمایش و گروه اجرایی پرسید. شاید تکیه بیش از حد بر مضمون سبب شده از این مهم غفلت شود.