گزارشی از تمرین نمایش «خطر مجسمه عبید جدی است» نوشته عزت الله مهرآوران و کار مریم کاظمی
به دور از تکلف

رضا آشفته: نمایش «خطر مجسمه عبید جدی است» نوشته عزت الله مهرآوران ابتدا قرار بود که توسط خودش برای شرکت در جشنواره تئاتر فجر و بخش چشم انداز تئاتر ۹۰ اجرا شود. متأسفانه بیماری مانع از این فعالیت شد.
مریم کاظمی توسط مهرآوران دعوت به کار می شود تا کارگرانی متن را عهده دار شود. مریم کاظمی دو سال پیگیر بود یکی از متون نمایشی محمد چرمشیر را کار کند. او امسال این متن را برای تئاتر فجر ارایه کرد که رد شد. همین خود انگیزه را برای پذیرفتن متن مهرآوران در او بیشتر کرد. خود مهرآوران هم می ماند تا برایش نقش بازجو را بازی کند. تا مرحله بازبینی این همکاری ادامه داشت. بعد از آن کورش اسداللهی جایگزین مهرآوران می شود. همین تا حد زیادی دوباره کاری هایی را پیش روی مریم کاظمی قرار می دهد.
نمایش «خطر مجسمه عبید جدی است» برای اولین بار در سال 52 نوشته و اجرا شده بود و مهرآوران در سال 83 آن را در جشنواره ایران زمین اجرا کرد. به همین خاطر در اجرای اخیر در چیدمان وقایع دست برده اند و همچنین اطلاعات موجود در متن را جابجا کرده اند. هدف هم این بوده که بر اساس میزانسن ها یک اجرای در خور را در مرحله بازبینی ارایه کنند. بعد از آن به دنبال تغییرات اساسی تر رفته اند.
درگیری با ساواک
داستان نمایش درباره یک خانم مجسمه ساز است که پس از سی سال از ایتالیا به ایران برگشته است. او در بازداشتگاه حبس و تحقیر می شود. او چندین بار بازجویی عمومی و خصوصی می شود. وقتی این رابطه رمزگشایی می شود در می یابیم که زن با بازجو آشنایی قبلی داشته و هیچ گونه جرمی را مرتکب نشده است. این زن مجسمه ای از عبیدزاکانی ساخته که باید در افتتاح موزه مشاهیر ایران به نمایش درآید. ماموران ساواک هم او را دستگیر کرده اند و بی دلیل او را بازجویی می کنند.
دراماتورژی
با تغییر بازیگر تغییراتی در متن و چیدمان به وجود آمد. کاظمی به دنبال ایجاد نوعی دراماتورژی بود. او به دنبال ارایه نقطه نظرات خود بود. در طی تمرین ها بخشی از این دراماتورژی در گفت و گو با خود نویسنده صورت گرفت. بعد هم با پیوستن کوروش اسداللهی به گروه این جریان ادامه یافت. به نظر مریم کاظمی بازیگر جدید هم از دانش کافی تئاتری برخوردار است که همین خود زمینه دراماتورژی را در اجرا جدی تر ساخت.
در تمرین ها بعد از بازبینی سعی کرده اند با نگاه منطقی تر، تحلیلی تر، و موشکافانه تر متن را در اجرا پیاده کنند. به دنبال این بوده اند که کمی بیشتر به دلیل ها و گذشته شخصیت بپردازند. هدف ساختن نوعی تاریخ برای شخصیت بوده است. در این دراماتورژی هدف نهایی برای شخصیت ها و رویدادها مشخص شده است و هدف نمایش و نویسنده برایمان معلوم شده است. در تمام جلسات تمرین با توافق خود نویسنده این تغییرات و تبدیلات صورت گرفته است. تمام آن نقایص گنگ که امکان دارد به ذهن تماشاگر خطور کند شناسایی و حذف و اضافه شده است تا از آن حالت بیرون بیاید.
مریم کاظمی هم سعی کرده شیفته کارش نشود بلکه نقادانه کارش را مورد بررسی قرار دهد. او به دنبال منطقی شدن اجرایش بوده است. تلقی او از دراماتورژی هم یافتن ریشه های درام است. این دراماتورژی هم در نهایت با کمک عزت مهرآوران و کورش اسداللهی محقق شده است. این دراماتورژی هم از آن مسایل و دغدغه های ذهنی مریم کاظمی بوده است. با این کار سعی داشته تا در نو شدن یک اجرا بکوشد. از سوی دیگر با کمک اسداللهی که به عقیده کاظمی یک بازیگر پر رنگ و انرژی است و از دانش و صبوری نیز برخوردار است و با اجازه خود مهرآوران همه چیز به شکل منطقی پیش رفته است.
یک داستان خوب
هدف کاظمی در شیوه اجرا رسیدن به مرحله ای بوده است تا بتواند یک داستان خوب را در صحنه تعریف کند. او تمام مفاهیم را از متن اولیه گرفته است. او از هیچ نکته ای طفره نرفته است و به دنبال این بوده که هیچ سوال مگویی پیش نیاید. کاظمی برای پرهیز از تکلف این همه زحمت را بر دوش تحمل می کند. او به دنبال آن است تا یک داستان را بدون ادا و بدون فخرفروشی و خیلی ساده تعریف کند. این کارگردان در پی این است تا لیاقت خود را برای بیان صادقانه واقعیت ابراز کند. در جریان بازی هم شیوه رئال مد نظر بوده است.
طراح جدید
قبل از بازبینی مریم کاظمی به اجبار یک طراحی در حد لازم را تدارک دیده بود. اما پس از آن با پیوستن رضا مهدی زاده که در این سال ها تجربه های متفاوتی را در صحنه و برای گروه های مختلف ارایه کرده است، این بار در گروه نمایش «خطر مجسمه عبید جدی است» وارد عمل شده است. رضا مهدی زاده در طراحی خود کاملاً غیر رئال عمل می¬¬کند با آن¬که وسایل مورد استفاده رئال است. دکور به معنای ابزار تزیینی نیست. گرام، صندلی، و کتاب جز وسایل واقعی هستند اما اینها غیرواقعی دیده می¬شوند. این وسایل در تصور تماشاگران و کاراکترها شکل می گیرند. البته نورپردازی هم در این غیر واقعی جلوه دادن اشیا نقش مهمی بر عهده دارد.
لباس نامعلوم
کاظمی تا الان نمی¬داند چه لباسی را برای اجرایش طراحی و انتخاب خواهد کرد. اما با مهدی¬زاده حرف زده¬اند. با آن نمایش در دهه 50 خورشیدی اتفاق می¬افتد اما آنها نمی¬خواهند لباس معرف و شاخص یک دوره تاریخی باشد. لباس در این کار به اندازه خود داستان و ماجراها اهمیت ندارد.
موسیقی این نمایش انتخابی است. آنها تا توانسته اند موسیقی را در صحنه حذف کرده اند. مصطفی آخندی موسیقی انتخابی خود را از بین آثار قدیمی و ایرانی انتخاب کرده است.
گپ با دو چهره¬پرداز
مریم کاظمی فکر نمی کند چهره پردازی به کارشان بیاید چون چهره ها واقعی خواهند بود. در عین حال با دو چهره¬پرداز – خانم ها قلی زاده و حاجیها- گپ خواد زد. نظر آنها هم برایش شرط است. پیشنهاد آن ها را در چهره پردازی عملی خواهد کرد. نمی خواهد به دلیل حضور در کارگاه نمایش چهره پردازی هم حالت دکوراتیو به خود بگیرد.
علاقه مندان آثار عبید
کاظمی به دنبال مخاطب خاص و روشنفکر نبوده است. او می داند علاقه مندان به آثار عبیدزاکانی لذت بیشتری از این نمایش خواهند برد. طنز، نگرش و سیاست انتقادی و اجتماعی عبید هر مخاطب ایرانی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
او هیچ توصیه ای به مخاطبان نمایش خود پیش از اجرا ندارد. تمام هدفش این است که از طریق نمایش خود حقیقتی را برای تماشاگران ارایه کند.
تغییر بازیگر
او در زمان تمرین ها با مشکل خاصی رو به رو نشده است. عوض شدن بازیگر با توجه به زمان کم تا جشنواره باعث ایجاد فشارهایی شده است. این تغییر بازیگر همراه با تغییر در تحلیل بوده است. به همین دلیل کاظمی کمی اضطراب دارد که وقت کافی نداشته باشد. او خوشحال است و نگرانی خاصی ندارد چون گروهش با او هماهنگ بوده¬اند و حضور رضایت بخشی برای تولید این اثر داشته اند.
او هیچ مشکلی برای حضور در جشنواره بیست و نهم تئاتر فجر نداشته است. حتی با رقم ارایه شده برای حضور در جشنواره هم مشکلی ندارد چون خرج و هزینه این حضور را ممکن می¬سازد. با آن که او قرار نبود در کارگاه نمایش اجرا برود اما پس از بازبینی میزانسن ها و دکور را براساس این سالن طراحی کرده است. او معتقد است که ستاد جشنواره اطلاع رسانی به موقع داشته است و برنامه ریزی اش معلوم است.