گزارشی درباره حضور تئاتر ایران در عرصه های بینالمللی
حضور با کوله باری از تجربه

بحث بر سر عرضه بینالمللی آثار تولیدی در هر کشور و برای هر ملتی میتواند یک مسأله مهم و اساسی باشد که همواره محملی برای تعیین میزان اهمیت و ارزش آن آثار بر اساس معیارهای گسترده سنجش جهانی است.
ادبیات و هنر از دیرباز جزء آن دسته کالاهای فرهنگی ایرانی بوده که در چهار راههای جهانی جزء مهمترینهای دنیای هنر و ادب به شمار میرفته است.
از ادبیات غنی و قوی فارسی گرفته تا کالاهای مصرفی و تزئینی چون فرش و صنایع دستی و تا امروز که حتی سینمای ملی ما نیز در میان ابر آثار سینمایی بهرهمند از سرمایهها و امکانات گسترده آمریکایی و اروپایی جای خود را باز کرده و... همواره ذهن و سلیقه خلاق و آفرینشگر ایرانی قادر بوده تا مخاطبان بسیاری را در خارج از مرزها به خود متوجه سازد. در این میان آیا اینکه نمایش ایرانی توانسته خود را در خارج از ایران مطرح کرده و به دیگران بشناساند، خود بحث مفصلی است. این گزارش با مطرح کردن موضوع مهم عرضه هنر تئاتر ایران در حوزه بینالمللی سعی دارد تا برآیندی از نظرات کارشناسان مختلف تئاتر را در معرض بازخورد و ارزیابی قرار دهد.
ارتقای امکانات و نیروها
محمدرضا الوند(نمایشنامهنویس و مدرس تئاتر) میگوید: «در دهه اخیر تئاتر ایران خیلی جدیتر در عرصه بینالمللی مطرح شده و بسیاری از مدیران جشنوارههای مختلف حالا دیگر با اعلام آمادگی خودشان، به جشنواره ما میآیند. این به خاطر آن است که توانایی طرح جهانی را در تئاتر ایران احساس میکنند و معتقدند که نهال تئاتری که در ایران به بوته فراموشی سپرده شده بود، دارد تناور میشود و عرض اندام میکند و حرفهای ناگفته سالیان قبل را هم مطرح میکند.»
وی پیشرفت سینما در عرصه جهانی را مثال میزند و میافزاید: «فرق اساسی میان سینما و تئاتر این است که سینما گستردهتر است، حمایت اقتصادی مناسبتری از آن میشود و تئاتر برعکس- در کشور ما- در حد تئاتر شهر بسیار کوچک و محدود است.»
الوند در مجموع، این محدوده بسته را آسیب مهمی برای تئاتر داخلی و همچنین بینالمللی معرفی کرده و میافزاید: «تنها مرکز تئاتری کاملاً فعال و به روز کشور ما در حال حاضر مجموعه تئاتر شهر است؛ در حالی که لازم است اینچنین فضاهایی گستردهتر شود.»
وی بیتوجهی به دانشگاه و عدم استفاده مناسب از دانشآموختگان دانشگاه را به عنوان آسیب دیگری بر سر راه مطرح شدن تئاتر در عرصه بینالمللی بیان میکند و میافزاید: «برای بیان جهانی تئاتر علاوه بر خلاقیتها و استعدادها باید امکانات و نیروها را نیز ارتقا و پرورش داد.»
الوند درباره رنگ و بوی ایرانی کارهای ارسالی به جشنوارههای خارجی میگوید: «مسأله این است که ما باید ببینیم برای انتخابهایمان چه معیارهایی را در نظر داریم. باید در این مسأله تجدیدنظر بشود و مشخص شود که واقعاً چه کارهایی باید برای نمایش در خارج از کشور ارسال شوند.»
وی میافزاید: «کارهایی که رنگ و بوی ایرانی نداشته باشند، زود از سوی تئاتریهای آن طرف پس زده میشوند. مثلاً سعدی افشار با حضور در جشنوارههای خارجی مختلف، مورد تحسین بزرگان تئاتر دنیا قرار گرفت. مستشرقانی هم که از فرهنگ و ارزشهای ملی و بومی ما آگاه بودهاند، کسانی مثل کنت دوگوبینو یا هانری کوربن، هم همین چیزها را از تئاتر ایرانی میخواهند. کوربن و دوگوبینو روی متون نمایشی و مذهبی بحث دارند که وظیفه بازشناساندن و معرفی این مؤلفهها برعهده نسل امروز تئاتر ماست.»
تعزیه را میشناسیم
نیل ون درلیندن(Nell van.der Linden) از گروه تئاتر میم، کشور هلند که مدتهاست در جریان رویدادهای مهم تئاتر کشورمان قرار دارد و تئاتر ایران را تقریبا خوب میشناسد، تئاتر مدرن ایران را تا اندازهای در خارج از ایران شناخته شده میداند و از کارگردانانی چون مهرداد رایانی مخصوص، آتیلا پسیانی و امیررضا کوهستانی به عنوان تئاتریهای شناخته شده ایرانی، یاد میکند.
نیل میگوید: «خیلی از نمایشهایی که در جشنوارههای مختلف تئاتر در ایران دیدهام کارهای موفق و قویای بودهاند.»
وی همچنین به تعزیه به عنوان شیوه تقریباً شناخته شده نمایش ایرانی اشاره میکند و بر شباهتهای این شیوه با آثار برشت تأکید میورزد.
فکر میکنم میشناسند
خانم آنیا گرونا(Ania Gronau)، کارگردان آلمانی که چند سال پیش با نمایش یک نفره «یوهانا» در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت و در حال حاضر نمایشی به عنوان «شکسته بند» را در کشورش در حال اجرا دارد، در این رابطه میگوید: «فکر میکنم در خارج از کشور شما تئاتر ایران را میشناسند، ولی این که این شناخت تا چه اندازه و به چه صورتی است، نمیدانم! به عنوان مثال در آلمان در هر شهری مراکز مختلف تئاتری وجود دارد و همان طور که ما به آن شهرها دعوت میشویم گروههای مختلف زیادی از کشورهای مختلف نیز به آنجا دعوت میشوند.»
وی میافزاید: «در این میان تئاترهای ایرانی هم به این شهرها دعوت میشوند و به اجرا در میآیند. خیلی از تماشاگران هم ممکن است که بروند و تئاتر ایران را ببینند. بنابراین، این تئاتر در خارج از کشور شما برای دیگران هم شناخته شده است.»
با این وجود راهاندازی بازار تئاتر ایران از سال گذشته نیز شکل و فرم مناسبی به بخش بازاریابی تئاتر ایران در جریان برگزاری جشنواره تئاتر فجر داده است. بازار تئاتر از آشفتگیها و بینظمیهایی که در سالهای گذشته در زمینه ارتباط گروههای نمایشی با تهیه کنندههای بیناللمللی وجود داشت کاسته و فضایی آبرومندانه برای ارتباط گروههای نمایشی و این تهیه کنندهها ایجاد کرده است.
سیاستها و برنامههای تأثیرگذار
مهرداد ابروان(عضو کانون ملی منتقدان و مدرس تئاتر) در اشکال مختلف نمایشی حال حاضر کشور، دو نوع آن را شناخته شدهتر میداند؛ اول یک نوع از نمایشهای انتزاعی و تجریدی با یکسری بیانهای جدید مدرن و پست مدرن که به آثار روشنفکری معروفند و نمونههای آن کارهای آتیلا پسیانی و امیررضا کوهستانی است و در کشورهای مختلف به اجرا درآمده و مطرح شدهاند.
وی گونه دوم را به ژانر نمایشهای سنتی مربوط میداند که تعزیه، تخت حوضی و نمایش عروسکی نمونههای آن است و در سطح جهانی هم عرضه شده است.
وی میافزاید: «عمدتاً این دو نوع نمایش ما در دنیا تا اندازهای شناسانده شدهاند. اما تئاترهای دیگر ما که آثار حرفهای، آماتور و دانشجویی را شامل میشود، آنچنان که شایسته است، شناخته شده نیستند.»
ابروان تقصیر کلی این مسأله را متوجه گروه خاصی نمیداند، ولی میگوید: «به نظر من بهتر است که برنامهریزی صحیح و اصولی فرهنگی در این قضیه بیشتر نقش داشته است.»
وی میافزاید: «آن شکل تئاتر روشنفکری(که عموماً تجربی هم هست) و برای عرضه در آن سوی مرزها حمایت میشود، آنچنان که باید از فرهنگ ایرانی و ملی متأثر نیست و این بیشتر به برنامهریزیها برمیگردد و خیلی هم مهم است.»
ابروان دوره مدیریت دکتر منتظری بر مرکز هنرهای نمایشی را در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 مثال میزند و میگوید: «در این زمان تلاشهایی برای معرفی تئاتر ملی ایرانی به دنیا انجام شد و مثلاً سوگ سیاوش و دندان گراز به کارگردانی صادق هاتفی که تماماً برگرفته از فرهنگ ایرانی بودند به خارج از مرزها فرستاده شدند تا تئاتر ملی ما به نوعی در کشورهای صاحب تئاتر معرفی شود و این امر بازخوردهای مثبتی هم داشت. مثلاً سوگ سیاوش در پاریس اجرا شد و در میان جامعه تئاتری و مطبوعات هم با بازخوردهای مثبتی مواجه شد. ولی این حرکت بعدها آنگونه که شایسته است استمرار پیدا نکرد.»
حرفهای ناگفته هنرمندان ایرانی
آزیتا حاجیان (بازیگر و کارگردان تئاتر، تلویزیون و سینما) که آخرین بار نمایش «یک زن، یک مرد» را در تالار اصلی روی صحنه آورده بود، میگوید: «به نظر من چون در داخل کشور به تئاتر آنطور که باید و شاید بها داده نمیشود، این طبیعی است که در خارج از مرزها هم تئاتر ما چیزی برای مطرح کردن نداشته باشد.»
حاجیان بودجه سرسام آور سینما و تلویزیون را در مقایسه با تئاتر مورد اشاره قرار میدهد و در مورد ضعفهای موجود در تئاتر ملی که از طرح جهانی آن جلوگیری میکند، هیچ تقصیری را متوجه هنرمندان نمیداند.
او معتقد است، هنرمند در آن عرصهای که به ارایه هنر میپردازد مثل یک ماهی در آب است که اگر از آب (عرصه هنر) بیرون بیفتد، خواهد مرد.
وی میافزاید: «هنرمند به کارش علاقه دارد و هنرش نفسش است و باید از او حمایت کرد. به نظر من اگر تئاتر در کشور حمایت شود و در خارج از مرزها هم بتواند به حیاتش ادامه دهد، هنرمندان ایرانی حرفهای زیادی برای عرضه در دنیا دارند.»
اهمیت نحوه برقراری تعامل
اعظم بروجردی(نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر) که در حال حاضر نمایش «آواز شن زار» را در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه دارد، درباره جایگاه بینالمللی تئاتر ایران معتقد است ما هنوز نتوانستهایم تئاتر خاص خودمان را برای خودمان پیدا کنیم و دوم این که قادر به برقرار کردن تعامل جهانی با تئاتر دنیا نبودهایم.
بروجردی میافزاید: «ما اگر هم خواسته باشیم چیزی را برای عرضه به دنیا ببریم، باید چیزی را ببریم که آنها نداشته باشند. اشتباه ما این است که میخواهیم آنچه را که آنها خود خالق آن بوده و همه جنبههایش را مورد توجه داشتهاند، به خودشان تحویل بدهیم؛ زیره را که به کرمان نمیبرند.»
بروجردی میگوید: «ما چیزی را باید در عرصه بینالملل ارایه کنیم که واقعاً متعلق به خودمان باشد.»
وی میافزاید: «تا هنگامی که این اتفاق نیفتد و نمایشهای ما از فرهنگ خودمان برنخاسته باشند و با بن و ریشه خودمان پیوند نداشته باشند، تعامل جهانی برقرار نخواهد شد و نمایش ایرانی در این عرصه جایگاهی نخواهد داشت.»
سنجیدن شایستگیهای آثار
ایوب آقاخانی(نویسنده، کارگردان و مدرس رادیو و تئاتر) هم معتقد است که نمایش ایرانی هنوز جایگاه جهانی درستی ندارد و میگوید: «من معتقدم که از نیمه دهه 70 حرکات و تلاشهایی در این زمینه انجام شد که اگر ادامه پیدا میکرد میتوانست به نتایج مثبت و مطلوبی برسد، اما متأسفانه این حرکتها تغییر شکل پیدا کرد.»
آقاخانی در مورد دستیابی به جایگاهی مناسب در این حوزه میگوید: «ما باید بتوانیم اعتماد جامعه جهانی را در خصوص تواناییهایمان در حوزه تئاتر جلب کنیم و این اعتماد را سخت میتوان جلب کرد مگر با ارایه کارهای درخشان و تشخیص درست کارهای مناسب از میان خیل نمایشهای موجود در بدنه تئاتر ایران و فراهم کردن زمینههای ارایه این آثار در عرصه بینالمللی.»
وی میافزاید: «تشخیص دقیق آثاری که واقعاً شایستگی حضور در خارج از مرزها را دارند، خودش پیچیدگیهای خاصی دارد و خیلی وقتها ممکن است که آثاری به اشتباه اجازه حضور در خارج از مرزها را پیدا کنند و نمایندههای شایستهای برای تئاتر ایران نباشند و از این دست اتفاقات کم هم رخ نداده است. یعنی برخی اوقات به جای آن که به کیفیت توجه شود به چیزهای غیرمهمی توجه شده و گروه معرفی شده عملاً نماینده درستی برای کیفیت تئاتر ایران در سطح بینالملل نبوده است.»
آقاخانی با اظهار امیدواری در مورد این که بعد از این نگاه تیزبینتری پشت این ماجرا وجود داشته باشد، میگوید: «عرضه مناسب آثار در عرصه بینالملل یک برنامه کوتاه مدت نیست و به مقداری زمان نیاز دارد و باید تداوم داشته باشد و انتخاب یک اثر براساس میزان شایستگی آن به عنوان یک عنصر مهم و سنجیده نیز باید، همواره مورد توجه باشد.»
تئاتر ایرانی و فرهنگ جهانی
با این وجود راهاندازی بازار تئاتر ایران از سال گذشته نیز شکل و فرم مناسبی به بخش بازاریابی تئاتر ایران در جریان برگزاری جشنواره تئاتر فجر داده است. بازار تئاتر از آشفتگیها و بینظمیهایی که در سالهای گذشته در زمینه ارتباط گروههای نمایشی با تهیه کنندههای بینالمللی وجود داشت کاسته و فضایی آبرومندانه برای ارتباط گروههای نمایشی و این تهیه کنندهها ایجاد کرده است.
یکی از مسایل مهم مورد بحث در این رابطه، همچنان که در گفتههای کارشناسان تئاتر آمده است، بحث بر سر حساسیتهای ویژه سنجش و انتخاب آثاری است که از میان کارهای تولید شده داخلی برای اجرا در خارج از کشور برگزیده میشوند و مهمترین مسأله در این مورد به نوع انتخاب و معیارهای سنجش برمیگردد.
به هر صورت به نظر میرسد، این که بررسی و بحث جدی و تخصصی در مورد نگرش دقیق و سنجیدهتر در مورد معیارهای انتخاب میتواند عامل مهمی در انتخاب آثاری با کیفیت و شایسته به عنوان نماینده تئاتر ایران در عرصه جهانی باشد و نمایندگان مطمئنتری را هم روانه عرصههای جهانی فرهنگ و هنر نماید.
آنچه مسلم است این که تئاتر کشور ما برای رشد، ارتقا و مطرح شدن در عرصه جهانی نیاز مبرم و مسلمی به رشد و ترقی در عرصه داخلی دارد و برای این منظور مسایل مهمی را هم باید مورد توجه داشته باشد. مسایلی که به سیاستگذاران، مسؤلان، هنرمندان و مخاطبان هنر تئاتر مربوط است و اگر راه حل مناسبی برایش پیدا شود، اولین قدم به سوی تئاتری موفق و جهانی برداشته شده است.
جشنواره بینالمللی تئاتر فجر هم عرصه تقابل و تعامل جهانی را تا اندازهای برای تئاترمان فراهم کرده و میتواند کمک زیادی در این راستا به ما کند. جشنوارهای که اگر در تعامل بیشتر با گروههای خارجی باشد، مسلماً این راه را هموارتر خواهد کرد.