در حال بارگذاری ...
یادداشت بهروز غریب پور، نویسنده و کارگردان تئاتر

درخت جشنواره

من از تبار کسانی هستم که درخت های خشک شده را نیز دوست دارند. شاید و حتماً به این سبب که باور دارم تا ریشه در آبست امید ثمری هست. من و امثال من را خوش بین می نامند و معمولاً خوش بین ها متهم اند که واقع بین نیستند.

اما این باور چنان در من ریشه دوانده و درخت جانم را حیات بخشیده است که هر گونه اتهامی نمی تواند میان من و این باورم فاصله بیاندازد.
معمولا اتفاق عجیبی می افتد تا این باور را در من عمیق تر کند. مثلاً چند سال پیش و در کارگاهی آهنگری در اصفهان، کنده درختی که سال ها سندان آهنگری شده بود جوانه زد و تک برگی از آن سر برآورد که آهنگر و همسایه ها و رهگذرانی را به حیرت واداشت و آنها به چشم خود معجزه را دیده بودند و من همان زمان در یادداشتی که چاپ و نشر یافت با شادمانی این معجزه را ستودم و بارها به خودم بشارت دادم که اگر کنده سالخورده سندان شده بی ریشه جوانه و برگ می زند باید به درختان به ظاهر بی بارور باید و باید و باید از همان منظر امیدوارانه نگریست و امیدوار به فهرست نیازهای ادامه حیات افزود. به صورت مضاعف افزود.
از این منظر هر اتفاقی و جایی، به نهالی می ماند که اگر بالید برگ بار داشت. 
می تواند در سال و سال های بی باران و در سال یا سال های آسمان خشک، در بادهای سخت نیز به زندگانی خود برگردد و جشنواره ها هم چنین اند. همچون درختانند. گاهی چنان پر ثمر که مبهوتمان می کنند و زمانی چنان بی برگ و باد که می توانند واقع بین ها را مایوس و خوش بینان را در انتظار بگذارند. واقع بین های خشک اندیش در چنان حالی به سراغ اره و تیشه می روند و درخت پربار را به دست شعله های آتش بی امان می سپارند و قانون معجزه آخرین ریشه و آب و درخت را در فراموشخانه ذهنشان رها می کنند.
این قانون امیدواری هرگز در تضاد با پیراستن و مواظبت و دور کردن آفات از درخت نیست. تنها تفاوت این است که در نگاه برخی عشق و امید و انتظار کم رنگ است و از نگاه تبار ما امید ساز موافق می زند و صدای دیگر دارد.
من و امثال من بر این باوریم که درخت کهنسال که چنگ در عمق خاک زده است و در جستجوی راهی برای حیات دوباره است و حتی آن زمان که خاموش است و به نظر می آید که بی فایده است مطمئن است سایه ساریست و بلندائی است و هر لایه اش برگی از شناسنامه روزگار است. جشنواره ها هم این چنین اند و در همان هنگام که به نظر از فایده افتاده اند و آشیانه پرندگان بر جای جای آنها نشان از فایده آنها دارد. هنگامی که به ناگهان صدها پرنده از لای شاخه های درخت پر می کشند می توان ایمان آورد که درخت را نباید به جرم ظاهر بی برگ و بارش به سلاخان نا امید سپرد و آن را روانه شعله های بی امان آتش داوری های زود هنگام کرد.
درخت جشنواره مان قد کشیده است و وارد سومین دهه زندگانی اش شده است پس بگذاریم که پر دوام بماند. بگذاریم که بماند حتی اگر نه آن چنان پر برگ و بار که آرزویش را داریم و نه آن چنان که خاک و آب و آسمان ما را به خود خوانده باشد. این را کسی می گوید که در عمر چند ساله این جشنواره نه جایزه ای گرفته است و نه تندیسی را در آغوش کشیده است. این را از زبان من بشنوید که همواره در حاشیه ی جشنواره بوده ام و نه نان خورش بوده ام و نه هستم اما از آنجا که همیشه و در زندگی ام عادت دارم و باور دارم که می توان در پس ابرهای سنگین نیز خورشید را رصد کرد. پس خوش بینم و امیدوارم و از کسی ترس و واهمه ای ندارم که بگویم بالیدن، ماندن، پایداری و بلند بالایی این جشنواره را از ته دل آرزو می کنم.




نظرات کاربران