در حال بارگذاری ...
یاداشت شهرام کرمی کارگردان نمایش بلوط های تلخ

باران شوق انگیز روزهای تئاتر

جشنواره تئاتر فجر برای من یادآور خاطرات شیرینی است. از ابتدای سال هفتاد که مشتری جدی و همیشگی جشنواره شدم تا به امروز هر وقت فصل زمستان و ماه بهمن می رسد بیشتر از هر موقع به تئاتر فکر می کنم.

در آن سال ها دانشجوی پی گیر تئاتر بودم و با شور و هیجان دنبال بلیط تئاتر می گشتم تا در شلوغی تماشاگران بتوانم نمایشی را ببینم. چند سال بعد فرصت شد تا در جشنواره شرکت کنم و نمایشی را اجرا کنم و تا به امروز تجربه های متفاوتی را به عنوان تماشاگر و یا شرکت کننده در این جشنواره داشته ام. تفاوت جشنواره تئاتر فجر با سایر جشنواره های رنگارنگ تئاتر در این است که همیشه شلوغ و پر هیجان است. آدم های مختلف و هنرمندان پیر و جوان تئاتر را می توان در روزهای جشنواره دید که با شور و هیجان به سراغ دیدن تئاتر ها می روند. 
جشنواره تئاتر فجر در این سال ها همیشه برای من یادآور اتفاقات نو و یا نمایش های قابل توجهی بوده است. اما یکی از وقایع اصلی جشنواره شکل گیری بخش تئاتر خیابانی است که وظیفه می دانم یاداشت خود را به پاس هنر این گروه هنرمندان تئاتر بنویسم. در ده سال گذشته یکی از عوامل مهم برای شناسایی جشنواره و مردمی شدن آن همین بخش خیابانی جشنواره است که با شور و شعف تماشاگران و حلقه مردم مشتاق تصاویر جذابی را ایجاد می کند. باید اعتراف کنم تا پیش از این که برای کمک به خانواده تئاتر مسئولیت این گروه هنرمندان را به عهده بگیرم هیچ وقت اهمیت و سختی کار تئاتر خیابانی را درک نکرده بودم. این بخش جز مردمی ترین اجراهای جشنواره است که در شرایط سخت محیطی باید مخاطب مشتاق را راضی نگه داشت. 
روز پنجم بهمن هشتاد و هشت اما روز خاطره انگیزی شد. بعد از مدتی که آسمان و ابرها با مردم تهران قهر کرده بودند، باران تندی از بعد از ظهر شروع به باریدن گرفت. در ترافیک شهر خیلی دیر به محل اجرای نمایش خیابانی که در محوطه تئاتر شهر بود، رسیدم. در نهایت تعجب و در زیر باران تند مردم مشتاق به دیدن نمایش های خیابانی ایستاده بودند. نتوانستم در کنار مردم نباشم و نمایش را نگاه نکنم. صورت های خیس مردم مشتاق که لبخند به لب داشتند و قطرات باران بر سر و صورت آنها می چکید برای من نشان از قدرت شگفت تئاتر بود. و البته در این دایره محوطه تئاتر شهر بازیگر مشتاقی بود که بی توجه به باران جلوه ای از جادوی نمایش را با هنر خود شکل می داد. 
در این روز خاطره انگیز جشنواره باران و رحمت الهی با شوق مشتاقان تئاتر همراه بود. و حالا فقط می توانم بگویم جشنواره بیست و هشتم با خاطره ای شیرین از یک روز بارانی و تئاتر برای من به پایان می رسد. 
خاطره ای از باران و تئاتر و خیابان.




نظرات کاربران