در حال بارگذاری ...
زیستن یا زاده شدن ؟

نگاهی به اجرای «دو به دل» نوشته جلیل امیری و کارگردانی سامان پهلوان درینی، بخش مسابقه تئاتر جوان

هومن نجفیان

بودن یا نبودن ؟ این هستی شناسانه ترین پرسش هملت ناب ترین تلاش آدمی برای دریافت چگونگی زیستن و داوری آن است.

اما نمایش «دوبه دل» این پرسش اساسی را مطرح می کند: زیستن یا زاده شدن؟ کدام یک حایز اهمیت است؟

نمایش دوبه دل پاسخ هایی را در این میان مطرح می کند. نخست نکته ای است که شخصیت فرخ- شخصیت محوری نمایش- بیان می کند: مهم نیست کودک ازنطفه ی ما زاده شود، بلکه مهم شیوه تربیت ما است که آن کودک را از آنِ ما می کند و دوم دیدگاه سید ابراهیم- دیگر شخصیت محوری نمایش- که می گوید: ماباید بدانیم که این کودک از نطفه ما زاده شده است زیرا خون، ناموس و میراث ما به این زاده شدن بستگی دارد.

برای فهم اجرای این اثر ابتدا پیرنگ آن را مرور می کنیم ؛ مرضیه، همسر سید ابراهیم پس از 9 سال ناباروری باردارمی شود کودک یک پسرسفید و بور است وکوچکترین شباهتی به پدر خود ندارد. زینب ، خواهر سید ابراهیم این نکته رابیان می کند که کودک سید ابراهیم که هم زمان با کودک فرخ به دنیا امده ناخواسته دربیمارستان جا به جا شده است. سید ابراهیم می خواهد ازمایش دی. ان. ای انجام دهد اما انجام این ازمایش برای فرخ اهمیتی ندارد زیرا اوبه تربیت فرزندش بیش از مالکیت آن اهمیت می دهد. دراین میان کمالی- همسایه - این شک را در ذهن سید ابراهیم بیدار می کند که احتمال دارد کودک متعلق به مرضیه - همسر سید ابراهیم- بوده اما پدرش فرد دیگری باشد. سید ابراهیم به بهنام سوء ظن  می یابد که او همخانه سید ابراهیم وپسرعموی مرضیه است.

نمایش دوبه دل این سوال را پی می گیرد که پدر کیست؟ آیا سید ابراهیم که خواهان اصالت نطفه است یا فرخ که به اهمیت تربیت کودک بها می دهد.

این نمایش یک پیرنگ فرعی هم دارد که به این نکته می پردازد که تا چه اندازه قضاوت مردم مهم است؟ سید ابراهیم تسلیمِ قضاوت مردم است و واکنش منفعلانه ای نشان می دهد، خشمگین می شود و تار و پود روانی اش در هم می پاشد اما فرخ با تعقل وخردمندی از حریم خانگی خود و سید ابراهیم محافظت می کند. سید ابراهیم دوبه دل است، دچار تردید می شود و نمایش از او یک شخصیت خاکستری به نمایش می گذارد.

سوژه این نمایش امسال دررسانه ملی ؛ برنامه ماه عسل با اجرای احسان علیخانی نیز بررسی شد. آن برنامه پیرامون اشتباه یک پرستار بود که ناخواسته دو نوزاد را دربیمارستان جا به جا می کند و این دوکودک با ازمایش دی. ان. ای والدین حقیقی خود را پیدا می کنند.

تقابل دانش و باورهای توده مردم دراین نمایش بسیار حائز اهمیت است. فرخ فردی خردگرا می باشد ودر شناسنامه کاری خود روزگاری معلم بوده است و اینک کتابفروشی دارد. ازاین گذشته کتاب فروشی تنها حرفه ی او نیست بلکه این فرهیختگی جزء مؤلفه های شخصیت اوست او نمایشنامه کالیگولا رابه دیگران پیشکش می کند همچنین کرگدن ،یونسکو وپدر، استریند برگ رابه عنوان آثار برجسته ادبیات به توده های مردم معرفی می کند؛ از سوی دیگر کمالی باورهای توده های کم دانش مردم رادارد. بسیاری ازبدیهیات دانش رانمی داند ودرگیر خرافه است . سید ابراهیم هم مانند کمالی می اندیشد بااین تفاوت که کمالی ذهن سید ابراهیم راهدایت می کند. استراتژی نمایش آن است که فرد خردگرا پیشتاز و فرد عامی واپسگرا است ؛ با این حال کاستی نمایش آنجاست که نمایش در تبین این استراتژی اغراق می کند. تصویری که از کمالی ارایه می شود باور ناپذیراست و بازیگر این نقش با اجرای تیپیکال دچاراشتباه می شود. کمالی دراجرای این بازیگر کودن ودلقک است،درصورتی که اگر عمیق تر به اثر نگاه کنیم ،متوجه می شویم که کمالی با وجود کم دانشی آدم کم تجربه ای نیست. 

اوست که نخستین تلنگر را به سید ابراهیم می زند و می گوید ممکن است آزمایش دی ان ای تبعات منفی داشته باشد؛ کمالی برای تبیین اندیشه اش از تجربیات خود می گوید و کنایه وار موضوع را به سید ابراهیم تفهیم می کند. سایربازیگران مانند تمام انسانها خاکستری هستند و همین خاکستری بودن زمینه همذات پنداری تماشا گر را فراهم می آورد به ویژه اجرای واقعگرای بازیگر سید ابراهیم جزء نقاط عطف نمایش است. برای اینکه او پیچیده ترین ودشوارترین نقش را هنرمندانه خلق می کند اگر این بازیگر به اشتباه جنبه های خاکستری نقش رانمی دید ما شاهد اجرای تک بعدی ازاو بودیم.این بازیگرازسید ابراهیم تصویری دردناک ارایه می دهد. شخصیتی که کوچکترین کژتابی را نمی پذیرد، خشمکینانه پرخاش می کند اما تماشاگر علت خشم او که همانا فروپاشی شخصیت است رامی فهمد و با اواحساس همذات پنداری می کند. البته نقش افرینی ها به استثناء بازیکرنقش کمالی قابل احترام وستایش است.

أز ویژگی های دیگر نمایش طراحی صحنه چشم گیر آن است که البته درتماشاخانه نامناسبی که عمق صحنه ی اندکی دارد إجرامی شود.البته سازه فلزی ، مرتفع وشیب دار تا اندازه ای محدودیت های عمق میدان را پوشش می دهد و ارتفاع و پرسپکتیوی که سازه إیجاد می کند به یاری کارگردان می آید این سازه به شکل نمادین آپارتمان وکتاب فروشی دو رخدادگاه نمایش را به تصویر می کشد وهمچنین جلوه های بصری مانند: باریدن برف بر زیبایی نمایش می افزاید.




نظرات کاربران