نقد نمایش «خوابگرد» به کارگردانی «امیر کلهریپور» حاضر در فجر38
روایت تباهی و سرگردانی
ایران تئاتر - محمد حسن خدایی :رویکرد روایی خوابگرد به سوژهای که بازنمایی میکند روانشناختی است. نوجوانی که در آستانه بلوغ، با ترومایی هولناک، تباهی خانواده را به نظاره نشسته و تاب از کف داده و برای همیشه خانه را ترک گفته است. غریب را میتوان شخصیت روانرنجوری دانست که در مقابل تروما، امکان سوگواری نیافته و حال گرفتار ماخولیاست.
بار دیگر خانواده و بازنمایی فروپاشی آن. «امیر کلهریپور» در مقام کارگردان و «نوید ایزدیار» در جایگاه نمایشنامهنویس، تلاش دارند تا روایتی ذهنی و کمابیش وهمآلود از زندگی مردی جوان به نام غریب را بر صحنه اجرایی کنند. غریب که گویی شاعری دلمرده و شوریدهحال است، مدتها پیش خانه را ترک گفته و حالا سرگردان میانِ گذشته، حال و آینده در پی کیستی و چیستی هویت خویش است. نمایش «خوابگرد» به نوعی روایت بلوغ و فروپاشی توامان شاعر جوان هم هست. در ابتدا با فضایی توتالیتر و کافکایی روبرو هستیم که عرصه را بر غریب تنگ کرده و همهجا و همهوقت زیر نظرش دارد. یک سیستم هولناک پلیسی که به مانند رمان محاکمه، افراد را متهم کرده سپس دستگیر میکند و در انتها به زندان انفرادی میاندازد. طنز ماجرا آنجاست که این فرآیند منکوبکننده، بدون تشریفات قانونی برگزار شده و هر وقت که لازم بود، دستور آزادی صادر میشود. خوابگرد در ابتدا ذهنی و نمادگرایانه است و در ادامه و با مواجهه شخصیت غریب با دوست دوران نوجوانی یعنی مجید، ناگهان رئالیستی، به شدت انضمامی و باورپذیر میشود. گویی قرار است با زیباشناسی اکسپرسیونیستی آغازین، فضایی خفقانآور از یک جامعه توتالیتر ساخته شده و در ادامه با چرخشی تعیینکننده، اجرا به رئالیسم اجتماعی ختم شود. البته ذهن سیال و رویاگون شخصیت غریب، این چرخش و پیچش ناگهانی را منطقی میکند. اما نمیتواند مقدمهای برای سردرگمی مخاطبان نباشد. به هر حال اجرای خوابگرد را میتوان ذیل آن نوع واقعیتگرایی دستهبندی کرد که اعتقاد دارد بخاطر وضعیت فروپاشیده ذهنی، امکان روایتی خطی و کلاسیک از ماجرا ناممکن است و گذشته، حال و آینده نمی تواند واجد تقدم و تاخر منطقی باشد. بنابراین به شکل متناوب با درهم تنیدگی زمانها و مکانها روبرو هستیم که با آشکارشدگی سرگذشت شاعر جوان نسبت مستقیمی دارد.
رویکرد روایی خوابگرد به سوژهای که بازنمایی میکند روانشناختی است. نوجوانی که در آستانه بلوغ، با ترومایی هولناک، تباهی خانواده را به نظاره نشسته و تاب از کف داده و برای همیشه خانه را ترک گفته است. غریب را میتوان شخصیت روانرنجوری دانست که در مقابل تروما، امکان سوگواری نیافته و حال گرفتار ماخولیاست. او بیش از آنکه خوابگرد باشد و زائر سرگردان مکانها و زمانهای زندگی، سوژه زخمخوردهای است که شفا نیافته و به آرامش نرسیده است. زیستجهان اکنونیاش دچار واپاشی و سرگردانیست و نمیتواند کنشورزی عقلانی در رابطه با زمانه و آدمهایش از خود بروز دهد. با آنکه میتوان خوابگرد را درامی روانشناختی فرض گرفت، اما اجرا به تمامی در ساحت روانشناسی فردی باقی نمانده و تلاش دارد سهم اقتصاد و اجتماع را در ویرانی شخصیت برجسته کند. اما لحن چند پاره و رویکرد التقاطی به شیوههای مختلف اجرایی، که می توان آن را در سرگردانی میان رئالیستی یا اکسپرسیونیستی بودن مشاهده کرد، اجرای خوابگرد را مردد و تا حدی آشفته کرده است. حتی رگههایی از خلق یک جهان نمادین و تمثیلگرایانه توتالیتاریستی، خوابگرد را با بار سنگینی از رسالتهای اجتماعی و نقد اجتماعی مواجه کرده که از توش و توان آن خارج است.
بازی بازیگران در لحظات انضمامی و رئالیستی، به نسبت قابل قبول و روان است. اما فضاهای ذهنی و وهمآلود به ژستهایی متکلفانه، ماشینی و کلیشهای میدان میدهد که دیر زمانی است دوراناش گذشته است. گویی در انتهای نمایش، این جهان نمادگرایانه کنار گذاشته شده و روایت به همان رئالیسم روانشناختی پناه میبرد. یعنی همان زمانی که شاعر جوان، در پایان سفر اودیسهوار خویش، گذشته را با نوعی اجبار و روانرنجوری مرور میکند و بتدریج تا مرز فروپاشی تمام عیار به پیش میرود، لمحهای از رهایی و رستگاری پدیدار میشود. در نهایت اجرایی مانند خوابگرد را میتوان ذیل آن دسته نمایشهایی قرار داد که همچنان بر مسئله هویت و زیست ویران سوژههای معاصر تاکید دارند. یک سوژه شکستخورده با گذشتهای تروماتیک و سرگردان میان اعصار زندگی خویش. این قبیل اجراها به نوعی رنج و مصیبت را زیباشناسی کرده و اغلب از طنز و حس شوخطبعی خالیاند. حتی طراحی صحنه نمایش و قرار دادن منابع نوری به شکل موازی، کم و زیاد کردن شدت نور، قرار است این فضای غمبار و ذهنی را واجد زیباشناسی برای مخاطبانی کند که در طول روایت، مدام با مصیبت و فلاکت یک سوژه ویران مواجه شدهاند. اما میتوان از بازنمایی این حجم بدبختی کاست و سرخوشانه و بازیگوش، حریف شایستهای برای توتالیتاریسم شد.
· کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر