مسئله غامض روابط در نمایش «تقدیربازان» به نویسندگی هاله مشتاقینیا و کارگردانی سیما تیرانداز
سیما تیرانداز در تجربه دوباره همکاری باهاله مشتاقینیا، در نمایش «تقدیربازان»، بار دیگر روابط انسانی را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است.
علی جعفری فوتمی: نمایش «تقدیربازان» در سومین روز از سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در تالار چهارسوی مجموعه تئاتر شهر و در دو نوبت 18:30 و 20:30 به صحنه رفت. تالاری که دو سال پیش و در سیویکمین جشنواره تئاتر فجر شاهد اجرای نمایش دیگری از سیما تیرانداز با نمایشنامهای از هاله مشتاقینیا با نام «مرد مقابل» بود که بعدتر و در اجرای عمومی به «نا تمام» تغییر یافت. هاله مشتاقینیا در تجربه دوباره همکاری با سیما تیرانداز، بار دیگر به سراغ مقوله روابط انسانی رفته و با روایت روابط آدمها با یکدیگر؛ آنها را در کنار و روبه روی یکدیگر مورد بررسی و کنکاش قرار داده است. گرچه به نظر میرسد نوع نگاه مشتاقینیا در نگارش «تقدیربازان» به مسئله روابط انسانی کاملاً متفاوت از نمایشنامه «مرد مقابل» است و همین تفاوت نگاه البته شیوه اجرای هر دو نمایش را نیز به شدت با یکدیگر متفاوت ساخته است. در «تقدیر بازان» با آدمهایی روبه رو می شویم که تجربه زندگی عاشقانهشان به شکست منجر شده است و در جستجوی آرامش از دست رفته، ناخودآگاه وارد زندگی دیگری میشوند، اما از این ورود و ایجاد رابطههای دوباره راه به جایی نمیبرند. مردان وزنانی مستاصل که اگر چه ظاهر اجتماعی موفقی دارند، اما در زندگی شخصی روی خوشبختی را نمی بینند. هامان، آوا، قصیده، مهراز، فواد ولادن نه خوباند و نه بد. آنها تنها راه را گم کردهاند و در جستجوی راه، مدام مسیرشان را تغییر میدهند، بی آنکه به سرانجام مشخصی برسند. به بیان صریحتر، نمایش «تقدیربازان» را میتوان روایت قصه مردان وزنانی دانست که در زندگی عاشقانهشان هیچگاه آدم زندگی خودشان را نیافتهاند. لادن علی رغم داشتن زندگی مرفه و آسوده میخواهد از فواد جدا شود و هامان (پسرخاله لادن) برای کمک، مهراز (وکیل طلاق) را به او معرفی میکند. آوا که پیش از این از هامان جدا شده و با مهراز (وکیل طلاق) که دوست نزدیک هامان است، ازدواج کرده، از مهراز هم جدا میشود و هامان هم که دیگر نسبت به ماندگاری عشق دچار تردید است، با هراس از اینکه روزی قصیده هم او را رها کند، پیشدستی کرده و قصیده را از خود میراند.
زمان حال نمایش؛ جدایی قصیده از هامان، جدایی لادن از فواد و جدایی آوا از مهراز است، اما با چند فلاش بک در طول نمایش، رابطه و جدایی آوا از هامان نیز نمایش داده میشود . در نمایشنامه هیچ توضیح روشنی برای دلایل جداییها داده نمیشود، همچنان که درباره دلایل ایجاد رابطهها هم توضیحی داده نشده است. اینکه چرا لادن دیگر نمیخواهد با فواد زندگی کند یا این موضوع که آوا به چه دلیل از هامان جدا شده و با چه انگیزهای با مهراز ازدواج کرده، در نمایشنامه پاسخ روشنی ندارد. اما بی تردید، کلید پاسخ به همه این پرسشها در نام نمایش نهفته است. هامان، آوا، قصیده، مهراز، فواد و لادن در چنبره تقدیر گرفتار آمدهاند و حالا برای فرار از تقدیر، دست به عمل و انتخاب دوباره میزنند، غافل از آنکه این نیز بخشی از همان تقدیر محتوم است. با در نظر داشتن این نکته است که میتوان دوست داشتنها و دوست نداشتنهای آدمهای نمایش را توجیه کرد و به آنها نزدیک شد. شاید نمایش اوج استیصال آنها را در سه صحنه بتوان ردیابی کرد؛ نخست در صحنهای که لادن برای هامان نهار برده است، دوم در صحنه مواجهه لادن و فواد در هنگام ورود به دادگاه طلاق و سوم در صحنهای که قصیده با دختر خردسال همسایه طبقه بالا، نقاشی میکشد.
در طول نمایش و در هر تابلو، شاهد بخشی از رابطه و زندگی «زن – مرد» هستیم، اما در دو صحنه، رابطه «مرد-مرد» نشان داده میشود: فواد که از مهراز میخواهد از وکالت طلاق لادن انصراف دهد و مهراز که بعد از رفتن آوا به سراغ هامان میرود. مردها به ظاهر روبه روی یکدیگر ایستادهاند، اما در واقع درد مشترک، آنها را در کنار هم قرار میدهد. ار سوی دیگر باید پذیرفت که موقعیت قصیده در نمایش با دیگران متفاوت است؛ او عاشق هامان است، اما وقتی هامان او را از زندگی خود دور میکند، حاضر نیست بار دیگر تن به رابطه عاشقانه تقدیری دیگری بدهد و پدرام را نمیپذیرد.
سیما تیرانداز در کارگردانی «تقدیربازان»، بیش از هرچیز به فضای تیره نمایش توجه داشته و همه عناصر اجرای نمایش را نیز آگاهانه به مسیر تقویت این تیرگی سوق داده است. از طراحی خشک و چند سطحی دکور نمایش (که به شکلی کاملاً مینیمال نشانگر خانه هر کدام از آدمهای نمایش است) و رنگ خاکستری کل صحنه (که به صورتی سمبلیک فضا و حال و هوای زندگی آنها را به مخاطب معرفی میکند) تا شیوه بازی بازیگران نمایش و اندوه موکد آنها. بازیگران مدام روی صحنه حضور دارند و گرچه در هر تابلو، مخاطبان شاهد مواجهه دوبه دوی آنها هستند، اما سایر بازیگران هم با حفظ حالت ومیمیک صورت، استیصال حاکم بر فضای نمایش را به شدت تقویت میکنند.
باید پذیرفت که اگرچه در نگاه اول، بازی در نمایش «تقدیربازان» ممکن است برای بازیگر کار سادهای به نظر برسد (به واسطه فضای اندوهناک حاکم بر کل نمایش)، اما در واقع گریز از بازی یکنواخت وخطی برای حفظ طراوت و تازگی رابطه مخاطب با نمایش در عین رعایت قواعد بازی مینی مالیستی ضروریست. هومن کیایی، یمین آتشی و روزبه حصاری در این گریز و ایجاد فراز و فرودهای مناسب موفق عمل میکنند. در حالی که بازیگران زن نمایش و به ویژه فرناز رهنما، آنطور که باید در رها شدن از یک ژست و رسیدن به ژست دیگر، چالاک عمل نمیکنند. به عنوان نمونه نگاه کنید به دو تابلو که در آن لادن و هامان در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ رسیدن از نوعی سر خوشی و شوخطبعی به حالت اندوه در بازی فرناز راهنما، کمی بیش از آنچه که باید به طول میانجامد و همین از تاثیر بصری هر دو تابلو به شدت میکاهد. البته باید پذیرفت که اجرای نمایش در جشنواره، کاملاً متفاوت از اجرای عمومی بوده وطبیعی است که برخی از کاستیهای اجرای جشنواره در اجرای عمومی مرتفع خواهد شد.