نقد نمایش مجلس قربانی سنمار
باید پستی آموخت؟
توضیح:این نقد،محصول اعضای کانون ملی منتقدان ایران است و جشنواره تنها امکان انتشار آن را در پایگاه رسمی اطلاع رسانی خودفراهم کرده است و بازتاب دهنده دیدگاه سازمان جشنواره درباره آثار حاضر در جشنواره نیست.
مهدی یاورمنش (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)
(امتیاز منتقد به نمایش ***)
اینکه نزدیک به یک ساعت روی پلکان یا بهتر بگویم روی زمین بنشینی و به خودت سخت نگیری که چرا برای پنج دقیقه دیر رسیدن، صندلیات را از دست دادهای، نشان از آن دارد که نمایش، تو را مایوس نکرده است و توانسته جذبت کند. این اتفاقی بود که شامگاه یکشنبه چهارم بهمن در سالن قشقایی تئاتر شهر برای من رخ داد. هنگامی که به تماشای نمایش "مجلس قربانی سنمار" نوشته "بهرام بیضایی" و کار "شیما جوادپور" نشسته بودم. این نمایش که از بوشهر در بخش مرور تئاتر ایران و مسابقه بین الملل شرکت داشت و روز چهارم جشنواره در دو اجرا روی صحنه رفت.
"بهرام بیضایی" در نمایشنامه "مجلس قربانی سنمار" چون تعدادی دیگر از آثارش، به بازخوانی داستان، روایت یا متنی کهن پرداخته است. داستان سنمار، معمار ایرانی- رومی که به دستور نعمان یکم، از شاهان لخم (عراق امروزی) قصر خورنق را برای پذیرایی از یزگرد اول ساسانی ساخت. در روایت تاریخی (و متون منظوم و منثور پارسی و عربی اقتباس از آن) آمده است که نعمان برای آن که سنمار کاخی شبیه یا بهتر از خورنق نسازد، فرمان داد تا او را از بالای برج قصر به پایین پرت کنند.
بیضایی در "مجلس قربانی سنمار" از یک روایت کهن و ساده، درامی امروزی و البته وامدار سنتهای نمایش ایرانی پدید آورده است. او به اقتباسی تفسیری دست زده است و نگاه و نظر خود را به داستان افزوده است. سنمار بیضایی، گرفتار و دربند دو چیز است؛ قدرتی استبدادی و توده عوام! او قهرمانی است که میان دو سنگ آسیاب (که در ظاهر خلاف هم میچرخند) در حال له شدن است. این رسم تاریخ خاور زمین است که نخبگان جامعه، قربانی حاکمان زورگو و تودههای ناآگاه میشوند و بدتر از آن، یادگار و تاثیرشان نیز دوام نمییابد.
"مجلس قربانی سنمار" بازتاب دهنده جامعهای بدوی است. جایی که اگر چه شاهد بنای ساختمانهای بزرگ و بلند میشود، اما حاکمان و تودههایش هر یک در شکل خود، کوته فکر باقی میمانند. در جامعهای که هنوز راهی دراز تا مدنیت دارد، بدیهی است که جایی برای هنر، آگاهی و عشق نیست. سنمار، چون دیگر نخبگان چنین جوامعی، پیش از هر چیز، قربانی باور اشتباه خود به ایجاد تغییر میشود و از این رو، مرگ را با تلخکامی فلسفی میپذیرد.
بیضایی، در "مجلس قربانی سنمار"، بار دیگر در مقابله با جمع، حق را به فرد میدهد و از انسان و انسانیت میگوید. این نمایشنامه از صحنه سرنگونی و بر خاک افتادن سنمار شروع میشود. آنجا که مردم دور پیکر خرد شده معمار نگون بخت جمع میشوند و میگویند: "به راستی از همانش فرو افکندند که ساخت... و این بدان بود تا گویند هرچه بلندتر سازید، افتادن صعبتر... این بدان بود تا گویی پستی بیاموزید..."
زبان نمایشنامه "مجلس قربانی سنمار" هنجار گریز، تجسمگرا و البته موزون و شاعرانه است که در اجرای گروه بوشهری، به خوبی بازتاب مییابد و بازیگران از پس آن برمیآیند. نعمان شاه، سنمار، شاهزاده خانم و توده مردم، چهار شخصیت نمایش هستند که هر کدام همانگونه میگویند که میاندیشند و رفتار میکنند. انسجام زبانی نمایشنامه در طول اجرا حفظ میشود و تماشاگر را به لذت میرساند.
"شیما جوادپور" در اجرای خود، به دستور صحنه نمایشنامه که برآمده از نمایش ایرانی است، وفادار مانده و تحرکی نفسگیر با اوج و فرودهای مناسب و به موقع را شکل میدهد. نمایش از ریتمی مناسب برخوردار است که نشان از درک متن، طراحی درست، تمرین بسیار و رتوش دقیق دارد.
بازیهای نمایش در عین فیزیکال بودن، از روح و جان بی نصیب نیستند. زبان و بدن بازیگران، به هماهنگی رسیده و در خدمت موضوع و اجرا قرار گرفته است.
اجرای موسیقی زنده در نمایش "مجلس قربانی سنمار"، یک نقطه قوت است که بیآنکه خود را به رخ بکشد و تو ذوق تماشاگر بزند، همراه و همگام داستان، اجرا و بازیها میشود. موسیقی علاوه برآنکه بسیار ظریف، حس لحظات نمایشی را تقویت میکند، نقشی افکتیو را هم برعهده میگیرد.
تالار قشقایی تئاتر شهر که میزبان نمایش "مجلس قربانی سنمار" بود، به تازگی رخت بازسازی را از تن بیرون کرده است و همین شاید باعث شده بود گروه اجرایی در محاسبات خود اشتباهی کوچک داشته باشند. با توجه به آنکه جایگاه تماشاگران این سالن شیبی ملایم پیدا کرده است، بسیاری از افراد که در صندلیهای انتهایی نشسته بودند، دید مناسبی نداشتند و بخشی از اجرا را که در بخش جلوی صحنه رخ میداد، نمیدیدند. این مسئلهای است که در دیگر اجراهای این سالن باید لحاظ شود.
"مجلس قربانی سنمار" حاصل متن یک نویسنده بزرگ و پیشکسوت و اجرای یک گروه جوان و نوجو است که تماشاگرش راضی از سالن بیرون میرود.