نگاهی به اجرای «از زیر زمین تا پشت بام» نوشته ی مهین صدری و کارگردانی افسانه ماهیان، بخش مسابقه بین الملل
فقدان موسیقی در سرگذشت چند نوازنده
علی قلی پور
سالها پیش کمپانی پیکسار برای یافتن استعدادهای جوان فراخوانی روی وبسایت گذاشت و از علاقمندان آماتور دعوت کرد تا انیمیشنهای کوتاهشان را برای آنها ارسال کنند. پیکسار پیش از این هم برای یافتن استعدادهای جوان از چنین راهکاری استفاده کرده بود، به همین دلیل بنا به تجربههای پیشین، برای دریافت آثار، استانداردهای متعددی را برشمرد و رعایت آنها را به انیماتورهای جوان توصیه کرد. اکنون یکی از این توصیهها ضربالمثلی شده که تقریبا برای هر اثر نمایشی اعم از تئاتر و سینما مصداق دارد. پیکسار پس از توصیههای فنی درباره فرمت فایل ارسالی، زمان اثر و مواردی از این دست، با صراحت به جوانان گفته بود: «برای ما مهم نیست شما به چه موزیکی علاقه دارید، بلکه مهم این است که موزیک انتخابی شما تا چه حد برای کارتان مناسب است». این ماجرا هرچند ارتباط روشن و مستقیمی با تئاتر ندارد، اما میتوان جمله طلایی فراخوان پیکسار را چنان یک ضربالمثل برای نمایش «از زیزمین تا پشت بام» هم به کار به برد. در واقع تماشاگر میتواند از خود بپرسد که برای ما مهم نیست کارگردان نمایش چه موزیکی دوست دارد و یا تماشاگر در انتهای نمایش از چه موزیکی لذت میبرد، بلکه مهم این است که موزیکهای انتخابی تا چه حد با زمینههای روایی و معنایی این نمایش ارتباط دارد؟ در نمایش «از زیرزمین تا پشت بام» ما با داستان زندگی و مرگ تراژیک یک بند راک مواجه هستیم، پس قطعا موزیک راک به طور مشخص باید یکی از لایههای مهم شخصیتهای نمایش باشد و بر ژست و لحن و افکت و موزیک کل نمایش تاثیر بگذارد. اما بزرگترین خلاء این نمایش همان موزیک راک «یلو داگز» است. ما هیچ یک از موزیکهای آنها را نمیشنویم. کاراکترهایی که زندگی، احساسات، عواطف، عشق، رفاقت و حتی مرگشان پیوندی محکم با تولید موزیک داشته و این نمایش نیز روایتی مستند از آنها میدهد، چرا نباید موزیک آنها در نقاط عطف و اوج و فرودهای نمایش، به گوش تماشاگر خود برساند؟ در حالیکه موزیک آنها مهمترین صدای آنهاست.
اما نمایشنامه، برعکس اجرا، با ظرافت بر موزیک آنها تاکید دارد، از بندهای مورد علاقه آنها نام میبرد، احساس نوازندگان را نسبت به سازشان و حس آنها به کنسرتهای ولو کوچکشان به خوبی بازنمائی میکند، اما این پتانسیلِ نمایشنامه در اجرا آزاد نمیشود و در چهارچوب متن میماند. از این رو ما در اجرا شاهد بازنمائی علایق موسیقایی کاراکترها نیستیم. این مسئله را میتوان با چند مثال توضیح داد، در نمایشنامه، دو یا شاید سه بار بر طرح «پینک فلوید» روی لباس یکی از کاراکترها تاکید میشود، اما در اجرا ما دو بار آهنگ It’s a miracle از آلبوم Amused to Death را میشنویم، آهنگی که شنیدنیست، زیباست، اما آلبوم بند «پینک فلوید» نیست، بلکه در آن زمان جزو آلبومهای انفرادی راجر واترز، از اعضای سابق بند پینکفلوید محسوب میشد. نمونه دیگر: یکی از کاراکترها تاکید میکند که ما عاشق «سید برت» بودیم، در مجموع هم رفتار کودکانه آنها اصرارشان بر دراگ و جداشدن یکی از اعضای گروه به دلیل رفتارهای رواننژدانه به روشنی بر مدعای آنها صحه میگذارد. همین فکت از نمایشنامه نشان میدهد هر موزیکی با صدای سید برت و یا هر موزیکی از بند پینک فلوید برای نقاط عطف نمایش مناسبتر از یک آهنگ از آلبوم انفرادی راجر واترز است. نمایشنامه پیشنهادهای بسیاری برای انتخاب موزیکهای بهتر برای اجرا دارد، وقتی یکی از کاراکترها میگوید: «ما Joy Division گوش میکردیم، اون زمان!»، نکته مهمی است، کسانی که به قول خودشان «اون زمان» جوی دیویژن گوش میکردند و مدعی پانک راک هستند، بعید است در پلیلیست خود موزیک الکترونیک بگذارند، دقیقا برعکس آن لحظه که در هدفون یکیشان موزیک الکترونیک میشنویم. با این نمونههای میتوان گفت که این اجرا میتوانست به جای انتخاب آهنگ نه چندان جالب Joga از Bjork برای هدفون دوست کیارش، دست کم فرازهایی از اصوات دلنشین جوی دیویژن را انتخاب میکرد! زیرا علایق کاراکترهای اصلی در اجرا باید به مراتب مهمتر از علاقه موسیقایی دوست کیارش باشد. صد البته که این نمونهها صرفا جزئیات کارند، اما مسئله مهمتر فقدان کارهای «یلو داگز» است، اصواتی که میتوانست لایههای تازهای از کاراکتر آنها را که در متن نهفته است، به شکل عمیقی روی صحنه نشان دهد. فقدان موسیقی یلو داگز حتی بر ژست بازیگران هم تاثیر گذاشته است، بازیگران به جای این که تصویری از جوانانی در حسرت راکاستارشدن را نشان دهند، بیشتر به رپرها و خوانندگان پاپ شباهت دارند. در واقع آنها نیز ظرافتهای ژستیک نمایشنامه را نشان نمیدهند و سرانجام موزیک پایان نمایش علیرغم نوازندگی و خوانندگی تاثیرگذار و دوستداشتنیاش، تیر خلاصی بر کل نمایش است، نمایشی مستند که قتل، شیزوفرنی، سرگشتگی، در به دری، رفاقت و از همه مهمتر موسیقی، لایههای متعدد آن را تشکیل میدهند، نباید با چنین موزیکی تمام میشد.